خلاصة:
از جمله مباحثی که توجه فیلسوفان و متألهان را به خود معطوف کرده است، «نسبت مسئلة خفا با مسئلة شر» است. پرسش این است که چه نسبتی میان مسئلة خفا و مسئلة شر به لحاظ کارکرد و ساختار وجود دارد؟ به دیگر سخن، آیا مسئلة خفا همان مسئلة شر است؟ روی هم رفته دو دیدگاه عمده در مسئله وجود دارد: یکی مسئله خفا را به مسئله شر فرو میکاهد و آن را روایت یا مصداقی از مسئله شر میداند. دیدگاه دوم، بر استقلال مفهومی مسئله خفا پای میفشارد و آن را دستکم به لحاظ مفهومی متمایز ارزیابی میکند. جان شلنبرگ طرفدار دیدگاه دوم است که در سال 1993 برهان خفای الهی را به مثابۀ برهان الحادی صورتبندی کرد که یکی از مسائل بحثبرانگیز در فلسفۀ دین معاصر میباشد. در این جستار تلاش شده با طرح نسبتهای احتمالی میان این دو مسئله و بررسی آنها، نقاط قوت و ضعف هر یک از دیدگاهها تا اندازهای نشان داده شود. هرچند دلایل شلنبرگ برای اثبات استقلال مسئلۀ خفا تا اندازهای قابلتوجه است، اما هنوز کافی نیست و نیازمند بررسی بیشتر است.
ملخص الجهاز:
(حسینی، 1395: 28) خفا معانی مختلف دارد اما از نظر شلنبرگ خفا به معنای ابهام در وجود خدا به دلیل فقدان شواهد است كه بر Divine Hiddenness Argument John L.
(Idem,1993:7) Defense Theodicy Old problem of evil Special instance of the problem of evil پرسشهای زیر به نظر میرسد بازتابدهندۀ دیدگاههای فیلسوفان در باب نسبت میان این دو مسئله است: آیا مسئلۀ خفا به مسئلۀ شر «تحویلپذیر» است، یا براهین خفا بهگونهای «وابسته» به موفقیت براهین شر است؟ و یا این که براهین خفا (حتی در صورت موفقیت) نسبت به براهین شر تأییدی بسیار «ضعیفتر» برای الحاد به شمار میرود؟ شلنبرگ معتقد است اگر هیچ یک از دیدگاههای مزبور به موفقیتی دست نیازند، این ظرفیت را دارند که ثمربخشی آنها در مباحث آینده افزایش یابد.
اگر بتوان این ارتباط را با موفقیت اثبات کرد، در آن صورت بسیار دشوار است بدانیم چگونه استدلال خفا واقعاً چیزی را از نو پدید میآورد (چیزی که در مسئلۀ شر وجود ندارد و بدین ترتیب موجب تمایز آن از مسئلۀ شر میگردد)؛ در این صورت این استدلال به یقین با استدلال شر ظهور یا افول میکند و به نظر شلنبرگ سزاوار بررسی جداگانه نیست.
(Ibid:49-50) بنابراین شلنبرگ دو نکته را مورد توجه قرار میدهد: نخست مطلبی را که پیشتر دربارۀ چگونگی یافتن دیگر براهین خفا به آن اشاره کرده بود (با توجه به دلایلی برای این فکر که خدای کاملاً اخلاقی از این یا آن نوع ناباوری نامقاوم جلوگیری میکند) و دیگری تردید آسیبدیدۀ برخی افراد که نشانگر این گونه ناباوری است.