خلاصة:
بهرهگیری از ابزارها و نهادهایِ «بهنجارسازی» در نتیجۀ آگاهی از شیوههای نوین سیاستورزی در دوران قاجار موردتوجه قرار گرفت. با محوریت شاه در عرصۀ سیاست؛ این قدرت شاه، نگاه شاه، و تفسیر شاه از امور بود که با تکیه بر نوعی «قدرت آئینی» بر فراز تمام نیروها حکمرانی میکرد. با تلاش برای تشکیل دولت مدرن در دورانِ پهلوی اول، با ایجاد تکنیکهای ویژهای مبتنی بر «قدرت انضباطی» حکمرانی بر سوژهها آغاز شد. در این تغییر و تحول، پنداشت «بدن» در حکم یکی از مؤلفههای اصلی عملکرد روابط قدرت، حائز اهمیت است چراکه تمامی این کردارها بر بدن سوژه اعمال میشود. بر پایه چنین مفروضی پرسش این نوشتار این است: چگونه رنجی که بر بدنِ رعایا تحمیل میشود، تبدیل به یک ابزار سیاسی شده و از رهگذر آن، تکنولوژی سیاسی در خدمتِ حکومتمند شدنِ سیاست قرارگرفته است؟ در پاسخ به پرسش پژوهش، این فرضیه مطرح است: در دوران حکومت قاجار و پهلوی اول، سوژه و بدنش در فرایند سازوبرگهایِ قدرت آئینی و تحول آن به قدرت انضباطی متحول شده و به ابژههایی مطیع و سربهراه تبدیل میشوند. این پژوهش با استفاده از روش پژوهش تبارشناسیِ خاطرات و گزارشهایِ سیاحان، دستورات حکومتی و ذینفعان و روایات تاریخی درزمینهٔ شیوه حکومتمندی در این دوران انجامشده است و میکوشد با تأکید بر «سیاسی کردن رنج» رویکردهای حکومت قاجار و پهلوی اول را فراخوانَد و با پرداختن به این موضوع چگونگی تبدیل «رعیت» به ابژههایی مطیع و سربهراه توضیح دهد.
Using "normalization" tools and institutions was considered because of an awareness of new methods of politics in the Qajar period. Centered on the Shah in politics; It was the king's power, the king's view, and the king's interpretation of things that ruled over all forces, relying on a kind of "religious power". To form a modern state in the first Pahlavi era, the rule of subjects began with the creation of special techniques based on "disciplinary power". In this transformation, the notion of "body" as one of the major components of the functioning of power relations is important because they apply all these actions to the subject's body. the question of this article is: How is the suffering inflicted on the bodies of the subjects, has it become a political tool, and through it, has political technology governed politics? In response to the research question, this hypothesis is raised: During the rule of Qajar and the first Pahlavi, In the process of the mechanisms of religious power and its evolution, the subject, and her body are transformed into disciplinary power and become obedient and sublime objects. This research has been done by using the method of genealogical research of tourists' memoirs and reports, government orders and stakeholders and historical narrations in governance in this period, and tries to call the approaches of the Qajar and Pahlavi governments by emphasizing "politicization of suffering" to deal with this subject. Ultimately, it explains how the "subject" becomes obedient and sublime objects.
ملخص الجهاز:
محمودمقدس در مقالۀ «سازوکارهای انضباطی ایجاد ابژٔە به هنجار در عصر پهلـوی اول برمبنای نظریۀ حکومت مندی فوکو» (۱۳۹۸)، در پـی پاسـخ بـه ایـن پرسـش بـوده اسـت کـه «حکومت پهلوی اول، چرا و چگونه زیست ـسیاست ایرانی را شکل داده اسـت ؟» و در پاسـخ ، این فرضیه را مطرح می کند کـه «حکومـت پهلـوی اول بـا ایجـاد نهادهـایی همچـون ارتـش ، ثبت احوال، و بهداشـت ، بـه عنوان تکنیک هـای حکمرانـی ای کـه برآمـده از عقلانیـت سیاسـی خاصی به نام مدرنیسم بود، کوشید با تربیت ابژه ـشهروندانی به هنجار، رابطـۀ قـدرت را نهادینـه کرده و زیست ـسیاست ایران را تغییر دهد».
برپایۀ این اصول، انجام پژوهشی با استفاده از روش تبارشناسی گفتمانی فوکو می توانـد از چگونگی سازماندهی مجازات و قدرت آیینی ٦ در دوران قاجـار آغـاز شـود؛ رقابـت نیروهـا و تلاشها برای گسست گفتمانی توسط نیروهای نامتجانس را آشکار کـرده و سـرانجام، از درون این رقابت ها و همدستی ها، تبدیل شدن بدن سرکش رعایا را به ابژه ای مطیع و رام در برابر قانون مشروطه و حکومت پهلوی اول، برملا کند و توضیح دهـد کـه در ایـن مسـیر، چـه نیروهـایی ، چگونه ، در چه فرایندی، با هم تلاقی کرده اند و سبب انقیاد در این دو وهلـۀ تـاریخی شـده اند.
دراین راستا، نقطۀ صفر تفسیر این پژوهش ، دوران حکومت قاجار است کـه با فراخواندن رویکردهای حکومت قاجار و روش ساماندهی بـدن در ایـن دوره و سـازوکارهای قدرت انضباطی ١ در دورٔە پهلوی اول، چگونگی تبدیل «رعیت » به ابژه ای مطیع و سربه راه را بـا توجـه بـه عناصـر و مؤلفـه هایی واکـاوی کنـد کـه برپایـۀ سراسـربینی ۲، نظـارت، و گسـترش زیست ـقدرت ۳ در متن جامعه قابل پیگیری است .