ملخص الجهاز:
"یادداشتهای روزانهء دزد که در سال 1949 به چاپ میرسد،باعث شهرت او در میان مردم میشود و این درست در هنگامی است که تصمیم گرفته است از نویسندگی دست بردارد و در این تاریخ به غیر از نوشتههایش در مطبوعات دو نمایشنامه مینویسد: تحت نظارت عالی که در آن زندگی سه جنایتکار در سلولشان را به روی صحنه میآورد و کلفتها که لوییژووه به او سفارش داده بود و اولین اجرای آن در تئاتر"آتنه" رسوایی به بار آورد.
بالکن که قبل از سیاه زنگیها نوشته شده بود و موضوع آن در روسپیخانه میگذرد و غیر از مسائلی که مطرح میکند، کلیسا و ارتش را مورد انتقاد قرار میدهد،این نمایشنامه نمیتواند تا سال 1960 که پیتربروک،کارگردان انگلیسی،تصمیم میگیرد آن را اجرا کند،در پاریس به صحنه برود.
اگر هنرمند موضوع مهمی کشف میکند و به پروراندن آن میآغازد، باید برای کمال بخشیدن به آن، تصور اجرای آن را بکند،اگر او در این اثر شدت،شکیبائی،جستجوگری و گرانسنگی را که لازمه پرداختن به شعر و هنر است ایجاد کند،اگر به موضوعهای مهم،کنایات (سمبلهای)ژرف دست یابد،کدام بازیگر میتواند آنها را بیان کند؟ سارتر زمانی به من گفت که سوز (به تصویر صفحه مراجعه شود) مذهبی را در جریان اجرای یک تئاتر حس کرده است:در اردوگاه اسیران، موقع عید نوئل،گروهی از سربازان اسیر که بازیگران متوسطی بودند، یک نمایش فرانسوی را روی صحنه آوردند که موضوع آن یادم نیست- شورش یا اسارت یا شجاعت بود-و میهن دور دست ناگهان در تئاتر حاضر شد،نه در روی صحنه بلکه در تالار."