خلاصة:
موضوع این پژوهش، جریانشناسی تفاسیر و برداشتهای سیاسی از قرآن کریم در انقلاب اسلامی است که با هدف صورتبندی، شناسایی و آشنایی روشمند با تفاسیر و برداشتهای سیاسی از قرآنِ جریانهای دخیل و تأثیرگذار در انقلاب اسلامی صورت گرفته است. در این پژوهش، از روش قرائت متن و زمینه برای تحلیل جریانها استفادهشده است. در یک دستهبندی کلی نگرشها و رهیافتها نسبت به تفسیر سیاسی قرآن به چهار دسته دیدگاه حداکثری جریان اجتهادی اصولی، رویکردهای روایتگرا، رویکرد قرآن بسنده و رویکردهای تجددگرای حداقلی متأثر از فلسفه و معرفتشناسی غربی تقسیمشده است. اکثر جریانهای سیاسی دخیل در انقلاب اسلامی به قرآن، بهعنوان یک متن «تفسیرپذیر» که میتواند در جامعه و سیاست اثرگذار باشد، نگاه کردهاند. تفسیر سیاسی قرآن نشان میدهد که ظرفیت ذاتی تولید نظریههای سیاسی در دل مباحث قرآنی وجود دارد که میتواند جهتگیریهای عرصههای نظری، رفتاری و کاربردی را در علوم انسانی تغییر دهد.