خلاصة:
سبب رکن اصلی استحقاق خواهان برای پیروزی در دعوای مدنی است. بدون تبیین و تشریح سبب، دادگاه نخواهد توانست استحقاق خواهان را احراز و خوانده را مبتنی بر آن محکوم نماید. در تعریف سبب دیدگاههای متفاوتی ارائه گردیده است. با این وجود صرف نظر از پذیرش هر یک از دیدگاههای موجود، این مساله همچنان مجهول است که آیا سبب دعوا متفاوت و متمایز از منشاء دعوا است یا خیر؟ از سویی دیگر سوال این است که آیا خواهان مکلف به توصیف خواسته خود در دادخواست میباشد. توصیف خواسته به منزله تعیین رابطه حقوقی خواهان با خوانده است. اگر توصیف خواسته تکلیف خواهان است نقش و ارتباط آن با سبب دعوا چیست؟ گفته شده است که در برخی از دعاوی خواهان مکلف است رابطه حقوقی خود با خوانده را توصیف نماید. این امر بدین معنی که خواهان باید سبب دعوا خود را مشخص نماید. در این مقاله به دنبال پاسخ گویی بدین سوال هستیم که چه ارتباطی بین توصیف خواسته با سبب دعوا وجود دارد؟
It is the main pillar of the desirability of seeking to win a civil action. Without explaining and explaining the cause, the court will not be able to enforce the claims of the defendant and convict the defendant on the basis of it. In the definition, different perspectives have been presented. Nevertheless, regardless of the acceptance of any of the existing views, it remains unclear whether it raises different and distinct contests from the source of the dispute. On the other hand, the question is whether you are required to describe your petition in the petition. The description of the request is intended to determine the legal relationship with the reader. If the description of the wishes of the request is the role and the connection with the cause of the fight? It is said that in some cases, the claimant is required to describe his legal relationship with the reader. This means that the petitioner must determine his / her dispute. In this article, we are looking to answer this question: What is the relationship between descriptive descriptions with fights?
ملخص الجهاز:
براي مثال ، اگر خواهان با تقديم دادخواست ، دعوايي را با عنوان استرداد عين موهوبه اقامه نمايد؛ با توجه به اينکه توصيف صورت گرفته در قالب عقود معين بوده است ، با توجه به قاعدهاي که در فوق ارائه داديم ، در صورتي که نهايتاً دادگاه تشخيص دهد، امور موضوعه ارائه شده با دسته ي حقوقي «هبه » منطبق نيست ، به صرف احراز اين امر بايد اقدام به صدور قرار «عدم استماع دعوا» به سبب عدم قابليت شنود دعوا بر اساس ماده ٢ ق .
براي مثال ، اگر خواهان با تقديم دادخواست ، دعوايي را با عنوان استرداد عين موهوبه اقامه نمايد؛ با توجه به اينکه توصيف صورت گرفته در قالب عقود معين بوده است ، با عنايت به قاعدهاي که پيش تر بدان اشاره شد ،در صورتي که نهايتاً دادگاه تشخيص دهد، امور موضوعه ارائه شده با دسته ي حقوقي «هبه » منطبق نيست ، به صرف احراز اين امر بايد اقدام به صدور قرار «عدم استماع دعوا» به سبب عدم قابليت شنود دعوا به استناد ماده ٢ ق .