ملخص الجهاز:
"او به نامهای اشاره کرد که آندره بازن در سال 1958 برای او فرستاده بود:«مطمئنا،کسی که کوروساوا را ترجیح میدهد ناآگاه است اما آنکه فقط میزوگوچی را دوست دارد تنها یک چشم دارد.
این تیرها شبیه کمانی هستند که خورشید در آسمان میکشد(پرواز پرنده،تابلوی سحرگاه و غروب همزمان،که پس از آشنایی باون گوگ در فیلم رؤیاها ساخته است)و آن روی پنهان جهان را که منظرهای غمانگیز و تاریک دارد القا میکند و در آنهمه چیز آغاز میشود،سپس پایان میگیرد.
حرکت شکلهایی که در فیلمهای جنگی کوروساوا دیده میشوند،حاصل ذهنیت یک شخصیت نیست حتی اگر این ذهن بتواند جای خود را با ذهن دیگری عوض کند.
در این شرایط کوروساوا مجبور شد از موضوع مورد علاقهاش(مردانی که روی دم ببر راه رفتند،1945،که موضوع آن جنگ قبایل ژاپنی قرن 11 است که ژاپن را میان خود تقسیم میکنند)دو شود و به سوی فیلمهایی با مضامین امروزی مانند یکشنبهای شگفتانگیز(1947)روی بیاورد تا فراتر از شرایط تحمیل شدهء سانسور، راه دیگری ترسیم کند(زوج فقیری در توکیوی ویران شدهء پس از جنگ تنها پناه و تسلی را در خیالبافی مییابند)و بتواند خود را ارتقا دهد.
اگرچه جدا کردن کوروساوای کارگردان فیلم اکشن،از کوروساوای انساندوست و الهامبخش دشوار است(و کارگردانی مثل اسپیلبرگ را که دیگر جوان نبود شیفتهء خود کرد)، خاطرنشان میکنم اولین فیلم کوروساوا به نام افسانهء جودو این دو وجه را باهم آشتی میدهد، زیرا کشن(هنر و فنآوری در نبرد)موضوع آموزش است.
زمانی کوروساوا همهء توجه سینمای آمریکا را به خود جلب کرد(وسترن کلاسیک همچنین نوع دیگر آن،وسترن سرجولئونه و کلینت ایستوود) زیرا او تنها کسی بود که این نوع فیلم را از لحاظ سبک استفاده کرد."