خلاصة:
بیان مسئله
طی چهل سال اخیر نظام جمهوری اسلامی ایران همواره در نظر داشته تا با ژرفابخشی به مفهوم واژگان هنر اسلامی در نقاشی، از این مکانیسم بصری بهره بهینه ای ببرد و مبتنی بر آن توان معنادهی به گفتمان خویش را تحکیم کند. این موضوع سبب اطلاق عنوان هنر اسلامی به گونه هایی از نقاشی شده است. گونه هایی که چه به یادگارمانده از سده های پیشین تاریخی (در پنج گرایش نگارگری، تذهیب، گل ومرغ، نگارگری نو و نقاشی قهوه خانه ای) و چه نشات گرفته از رویدادهای سیاسی-اجتماعی همین دوران، اگرچه دارای محتوا و اصول زیبایی شناختی مختص به خویش هستند، لیکن همگی تقریبا یکسان و مشابه در اذهان عامه تجلی می یابند.
هدف پژوهش
بر همین اساس، پژوهش حاضر در پی کسب شناخت دال هایی برآمده که تحت گفتمان نظام در این گونه ها به نحوی مفصل بندی شده اند تا دلالت گر معنایی اسلامی باشند.
روش پژوهش
بر مبنای نظریه گفتمان لاکلا و موفه و تحلیل کیفی محتوایی تلاش شده تا تمامی عناصر گفتمانی گونه های مورد بحث مشخص شوند.
نتیجه گیری
بررسی ها نشان می دهند که گونه های «نقاشی ایرانی»، «نقاشی سنتی»، «نقاشی انقلاب» و «نقاشی دفاع مقدس» به ترتیب دارای دال های: ۱. اشراقی، عرفانی و حماسی ۲. اخلاقی، معنوی و الوهی ۳. عقیدتی، تبلیغی و حق طلبانه ۴. ارزشی، آرمانی و پایدارمدارانه هستند. دال هایی که چون همگی حول دال مرکزی گفتمان قدرت یعنی اسلام شیعی سامان یافته اند، بنابراین سبب پنداشته شدن همگی این گونه ها تحت عنوان هنر اسلامی شده اند. به گونه ای که هریک در ساحت های معنایی متفاوت از اسلام تاریخی-تمدنی، اسلام دینی-تعلیمی، اسلام حاکمیتی و اسلام سیاسی نه تنها منجر به پربارشدن و تجلی سایر دال های گفتمانی نظام شده اند، بلکه تحقق بخش اهداف سیاسی گوناگونش نیز بوده اند.
ملخص الجهاز:
بر این اساس، چون نقاشی در ایران همواره نقش جنبش بصری پیشتازی را در تحولات بنیادین این سرزمین به ویژه در دوره معاصر ایفا کرده و بنا به استنباط زنگی (1392) در رساله دکتریش تحت عنوان بررسی کارکردهای اجتماعی نقاشی دیواری در ایران، این هنر به شدت مورد توجه نظام جمهوری اسلامی بوده است.
2. نقاشی سنتی از آنجایی که دارای دالهایی بصری در رجعت به اصول زیباییشناختی است که تحت قواعد هنر اسلامی از آنها یاد شد و نیز در اصل ماهیت خود مقدسگرا با دالهای محتوایی الوهی، اخلاقی و معنوی است، در تقریب به دال مرکزی گفتمان حاکم یعنی اسلام شیعی و متأثر از آن به مثابه گونهی دینی تعبیر گردید که مبتنی بر دالهای مفصلبندی شدهاش در گستره معنایی تعالیم اسلامی، بتواند امکانی را برای نظام فراهم سازد تا به ترویج فضایل و ارزشهای متعالی جهت رشد به سوی نظام الهی بپردازد.
در واقع، چون دالهای محتوایی و بصری این گونهها را تحت پیوند یافتن تمامی دالها به دال مرکزی خویش قرار داده است، قابلیتی به آنها بخشیده تا در آثارشان مفهومسازیهای متعددی از اسلام تاریخی-تمدنی، اسلام اخلاقی-معنوی، اسلام عقیدتی-حاکمیتی و اسلام سیاسی-ایدئولوژیکی را صورت دهند؛ چندان که پربار نمودن شاکله گفتمانی و تحقق اهداف گوناگون نظام جمهوری اسلامی را موجب گردیده و زمینهساز پنداشته شدن خود نیز با عنوان هنر اسلامی شدهاند؛ به طوری که اذهان عامه مردم چه در داخل ایران و چه خارج از مرزهای آن، یک گونه را برای همگیشان متصور هستند.