خلاصة:
هدف پژوهش حاضر، اثربخشی اجرای برنامة آموزش فلسفه به کودکان بر روی نگرش به خلاقیت و انگیزة پیشرفت دانشآموزان دختر شهر اصفهان در سال تحصیلی 96-97 است. روش پژوهش از نوع شبهآزمایشی با پیشآزمون – پسآزمون و گروه کنترل است. جامعة آماری این پژوهش را دانشآموزان دختر ردة سنی 12 تا 14 ساله شهر اصفهان تشکیل میدهد که از طریق روش نمونهگیری خوشهای از میان کانونهای پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر اصفهان، 2 مرکز (یک مرکز به عنوان گروه آزمایش و مرکز دیگر به منظور گروه کنترل) به صورت تصادفی انتخاب شد. سپس، از هر یک از این مراکز تعداد 15 نفر از دانشآموزان به صورت تصادفی گزینش و در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به منظور گردآوری دادهها ابتدا از پرسشنامههای نگرش نسبت به خلاقیت چارلز لی شیفر (1998) و انگیزش پیشرفت هرمنس (1970) استفاده شد. پایایی ابزار پژوهش با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 61/0 و 79/0 محاسبه شد. در ادامه، برنامة آموزش فلسفه برای گروه آزمایش به مدت 15 جلسة یکساعته (هر هفته 2 جلسه) آموزش داده شد. در پایان دوره نیز پرسشنامههای یادشده مجددا توسط هر دو گروه تکمیل شد. بنابراین، مقایسة میانگین نمرههای نگرش به خلاقیت و انگیزة پیشرفت در گروه آزمایش و گواه با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد و مبین تفاوت معناداری بود (001/0P<). به عبارتی، میتوان اذعان داشت؛ اجرای برنامة آموزش فلسفه به کودکان بر افزایش خلاقیت و انگیزة پیشرفت دانشآموزان تاثیر مثبتی داشته است. در همین راستا، با تدارک دورههای آموزشی فلسفه برای کودکان در مدارس کشور، امید است بتوان گامی در جهت ارتقای خلاقیت و انگیزة پیشرفت دانشآموزان برداشت.
The main aim of current study was to investigate the effectiveness of the implementation of teaching philosophy to children program on the attitude toward creativity and achievement motivation of girl students in Isfahan in the academic year of 2017-18. This study was a quasi-experimental one conducted through a control group and a pretest and posttest. The statistical population of the study included all female students in Isfahan aged 12 to 14 which a sample was selected randomly through cluster sampling from two of the Centers of Children and Adolescents. Then, 15 students were selected randomly from each of these centers and were put into two control and experimental groups. To collect data, at first, Charls. L. Schiefer's creativity attitude scale (CAS) (1998) and Hermann's achievement motivation questionnaire (1970) with Cronbach's alpha coefficient of 0.61 and 0.79 respectively were used. Later on, the subjects in the experimental group attended 15 one-hour sessions - every week 2 sessions - of teaching philosophy to children program. At the end, the questionnaires were completed again by both groups. Comparison of mean scores of attitude toward creativity and achievement motivation in the experimental and control group were analyzed using multivariate analysis of covariance and showed a significant difference (P achievement motivation of children. Hence, by providing educational courses of philosophy to children in schools throughout the country, it hopes to improve the creativity and achievement motivation of children in schools.
ملخص الجهاز:
دانشجوي دکتري فلسفة تعليم و تربيت ، دانشگاه اصفهان ، ايران (تاريخ دريافت : ١٣٩٧/١٠/٢١؛ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/١١/٠٦) چکيده هدف پژوهش حاضر، اثربخشي اجراي برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان بر روي نگرش به خلاقيت و انگيزة پيشرفت دانش آموزان دختر شهر اصفهان در سال تحصيلي ٩٦-٩٧ است .
براي نمونه ، ضرابيان و عزيزي علويجه (١٣٩٧)، حسيني و باقري (١٣٩٦)، سپهوندي و همکاران (١٣٩٥)؛ رحيميمند و عباسپور (١٣٩٤)، رضاييراد (١٣٩٣)، عشورنژاد (١٣٩٢)، احمدي و عبدالملکي (١٣٩١)، پرتويي و رضوي ١ (٢٠١٩)، خناني، اديب سرشکي و حق گو٢ (٢٠١٧)، و بل ، کاپلان و تورمن ٣ (٢٠١٦) در تحقيقات خود تأثير روش ياددهي-يادگيري ترکيبي (سنتي و تلفن همراه ) و (سنتي و وبلاگ و تالار گفت وگو)، آموزش خودکنترلي، يادگيري بازيمحور، ميزان سازگاري، اثر بخشي نرم افزار آموزشي، اثربخشي آموزش راهبردهاي فراشناختي، تأثير الگوي طراحي تحليل ، طراحي، توليد، اجرا و ارزيابي با رويکرد يادگيري الکترونيکي و تأثير آموزش علوم تجربي مبتني بر رويکرد اکتشافي را، بر انگيزة پيشرفت دانش آموزان بررسي و مطالعه کرده اند.
اما با مبنا قراردادن اين مهم که شالودة مهارت هاي فکري از اوان کودکي پايه گذاري ميشود، و ژرف انديشي در دوراني که شخصيت و هويت کودک شکل ميگيرد (نوجواني) آغاز مي شود (عباسپور، ١٣٩٤)، و از ديگر سو، با تکيه بر اکتسابيبودن سازه هاي خلاقيت و انگيزش پيشرفت ، در تحقيق حاضر پژوهشگران در پي بررسي اثربخشي اجراي برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان ٤ بر روي نگرش به خلاقيت و انگيزة پيشرفت دانش آموزان دختر شهر اصفهان هستند و از آنجا که تأثير آموزش فلسفه به کودکان بر متغيرهاي وابسته اين پژوهش در ديگر پژوهش ها، مورد بحث و بررسي قرار نگرفته است ؛ بر اين مبنا، پژوهش حاضر مطالعه اي نو و بديع در اين زمينه قلمداد ميشود و اين نشان دهندة وجه نوآوري و اصالت آن است .