ملخص الجهاز:
"برای مثال در روزنامه میخوانیم که مردی بر اثر اعتیاد دست به قتل فرزند خود میزند،سپس میگریزد و بعد رنج و عذاب باعث میشود خود را تسلیم پلیس کند؛این چکیدهی آن چیزی است که توسط گزارشگر صفحهی حوادث در روزنامه نوشته و منتشر میشود؛ اما آیا این سوژه به همین شکل میتواند زمینهساز یک قصهی نمایشی باشد؟میدانیم که برای ایجاد نمایش به درگیری نیاز داریم.
اما اگر بنا باشد این موضوع به کاری بلند تبدیل شود،آیا همین شک،تردید و کشمکش با خود کافی است؟ شاید یک نویسندهی حرفهیی بتواند قصهاش را تا پایان با همین کشمکش درونی به شکلی جذاب پیش ببرد،اما نویسندهی جوان و کمتجربه برای نگارش چنین موضوعی حتما به عناصر دیگری نیاز دارد؛ عناصری نظیر کنش و واکنش بین شخصیتها.
مرد چارهیی نمیبیند جز برخی نوشتهها از لحاظ حسی قوی هستند و در قالب یک کار مکتوب نظیر رمان گیرایی بیشتری دارند، در حالیکه در قالب یک اثر نمایشی و تصویری کاری ضعیف به نظر میرسند اینکه به ظاهر خود را تسلیم نشان دهد،اما در واقع نقشهیی میکشد تا ضمن نجات فرزند کوچکش آنها را به دام پلیس بیندازد...
باید دید سوژهی موردنظر با جامعهیی که قرار است در آن مطرح شود چه نسبتی دارد؛مثلا اگر قرار است فیلمنامهیی برای تولید و اکران در ایران بنویسیم،آیا این سوژه ارتباطی با مردم و مخاطب ایرانی دارد؟آیا به یکی از مسایل مطروحه در همین جامعه میپردازد؟ یا اینکه ارتباط و تناسبی با زندگی ایرانی ندارد."