خلاصة:
داشتن فرزند معلول، بار روانی اجتماعی سنگینی بر خانواده وارد می کند و پدر به عنوان مدیر خانواده ، سنگینی این بار را بیشتر احساس می کند. هدف این پژوهش ، فهم تجربه زیسته پدران دارای فرزند معلول ذهنی با روش کیفی و با تکیه بر پدیدارشناسی تفسیری و نظریه پردازان مهمی همچون: هوسرل، هایدگر، مرلوپنتی، شوتس، فوکو، بوردیو و ون مانن است. روش نمونه گیری ، نمونه گیری هدفمند است که با بیست نفر از پدران دارای فرزند معلول ذهنی دارای پرونده در اداره بهزیستی شهرستان ، با در نظر گرفتن معیارهایی از جمله زندگی فرزند معلول در خانه و راضی به مصاحبه شدن و سایر معیارها، مصاحبه های عمیقی صورت گرفت. داده ها براساس هرمنوتیک مضاعف تحلیل و توصیفات متنی شرکت کنندگان به توصیفات ساختاری تبدیل شد.نتایج منجر به شناسایی یک مقوله مرکزی با عنوان بار پدر دارای فرزند معلول و سه مضمون اصلی بار معطوف به فرد، بار معطوف به خانواده و بار معطوف به اجتماع شد. یافته ها سرشار از تجارب منفی فردی وآسیب های روحی و روانی مانند استرس، اضطراب، افسردگی، سیری از زندگی، و تجارب خانوادگی همچون نامناسب بودن روابط با همسر و فرزندان، فرزندان باهم و تجارب اجتماعی مثل داغ های ننگ، انگ های اجتماعی، طرد و انزوای اجتماعی بود و از فشار سنگین بارمالی و اقتصادی حکایت داشت . توجه به تجربه زیسته پدران بجای مادران، نوآوری مهم این پژوهش بود. نتیجه این شد که تعامل همه ی بارها با یکدیگر ، فشار بار پدری را نیازمند حمایت و توجه می کند.
Having disabled child among family, has heavy mental and social burden on this family. father who is the head of the family and as direct responsible, feels this burden some more than others. The aim of this study is understanding the lived experience of fathers with mentally disabled children with qualitative method and relying on interpretive phenomenology and its important theorists such as: Husserl, Heidegger, Merleau-Penty, Schutz, Foucault, Bourdieu and Van Manen. Sampling procedure is an aimed sampling which careful interviews with twenty fathers who had disabled child and were under supporting of welfare department in the city by supposing criteria such as wing with disabled child at home , satisfied with being interviewed and other criteria ware conducted. The data ware analyzed based on double hermeneutics and the participants textual descriptions transformed into structural descriptions. The results led to recognizing of central category named responsibility of father having disabled child and three main contents inclined responsibility to persons, family and society. The findings consisted of negative individual experience , psychological and mental injuries including stress, anxiety, depression, life Satiety, family experience such as having inappropriate relationship with wife and children, being children with together, social experience including stigma, social exclusion and isolation, heavy pressure of Finance and economy. Attention to the lived experience of fathers instead of mothers was an important innovation of this research. The result was that the interaction of all times with each other requires the pressure of the father's burden of support and attention
ملخص الجهاز:
طبق مطالعات مقدماتی، مشخص شد که هیچ پژوهش علمی معتبری از مسائل و مشکلات خانوادههای دارای فرزند کم توان ذهنی مخصوصاً پدران در این شهرستان، انجام نشده است و اگر هم اندک توجهی شده است ، توجه به مادران بوده است ، لذا با در نظر گرفتن چنین کمبودهایی و علاقه مندی به کشف مسائل عمیق پدران دارای فرزند کم توان ذهنی، و البته باهدف کمک به کاهش برخی از مسائل آنها، انجام این مطالعه شروع شد تا هم نقشی هر چند کوچک در رشد و توسعه نظری این حوزه مطالعاتی داشته باشد و هم بتواند پاسخی بر پرسش های زیر به دست آورد: زندگی با فرزند دارای ناتوانی و کم توانی ذهنی چگونه است ؟ و دنیای یک پدر در یک محیط دارای فرزند ناتوان/کم توان ذهنی چگونه است ؟ پیشینه پژوهش وار و راوال ١(٢٠٠٧) پژوهشی با عنوان «بررسی کیفی تجارب پدران از مراقبت از کودک مبتلا به بیماری محدودکننده زندگی، در فرآیند و در گذشته » با روش کیفی پدیدارشناسی تفسیری در قفقاز انجام دادند، در تحلیل ها چهار موضوع اصلی ظاهر شد که بر احساس پدران مبنی بر اینکه دنیایشان زیر و رو شده است ، چگونه با آگاهی از مرگ فرزندشان زندگی میکنند، چگونه مردان خود را متفاوت از زنان میدانند، و آرزوی پدران برای کمک به تغییر و بهبود نحوه زندگی را برجسته میکند.