خلاصة:
امکان جمع عرفان و مبارزه و رسیدن به معرفت از طریق مبارزه اجتماعی، از مسائل مناقشهبرانگیز در طول قرنها بوده است؛ بهویژه آنکه تصور رایج، جمعناپذیری این دو را بازنمایی میکند. بسیاری عرفا و متصوفه گوشهگیرانه زیستهاند و از عرصۀ جامعه کناره گرفتهاند، اما در دوران پس از انقلاب اسلامی، نمونههایی پدید آمد که در برابر سیرۀ رایج عرفا و متصوفه ایستاد؛ بین مبارزه و عرفان جمع کرد و از طریق مبارزه به عرفان و لقاءالله رسید نه با گوشهنشینی و عزلت. شهید دکتر مصطفی چمران یکی از این نمونههاست. این پژوهش به دنبال تبیین تفاوت این دو نوع نگاه به عرفان و بررسی الگوی عرفان تکلیفمحورِ مبارزهجو در اندیشه شهید مصطفی چمران از طریق بررسی اسنادی اندیشۀ اوست. در این چهارچوب، عرفان مبارزهجو با محوریت مبارزه، فداکاری و گذشتن از خود در برابر عرفان پرهیز، گریز و گوشهگیری قرار دارد. عارف در این نگاه، در نتیجۀ تلاش برای تحقق ارادۀ الهی و رفع موانع مقابل اراده خدا از خود گذر کرده و با ملکه شجاعت بر شهوت خویش فائق میآید. در عرصۀ مبارزه نیز رحمت او بر غضبش حاکم شده و مبارزهاش رنگوبوی رحمانی و الهی میگیرد؛ در آنِ واحد هم خودسازی و هم جامعهسازی میکند و به لقاءالله میرسد.
The possibility of gathering theosophy and combat and reaching to wisdom Through social combat has been a controversial matter during centuries despite that the common image shows the ungathering of those. Many mystics and Sufis have lived in self-surrounded way and being banished from society. But some new samples have been created during post Islamic revolution that confront with Sufis and mystics; gather the theosophy and combat and reach to God through combating not through isolation or self-surrounding. Martyr Mostafa Chamran is one those. This study is to formulate the differences between theosophy and reviewing duty-oriented and combatant theosophy pattern based on thought of Mostafa Chamran via reviewing his documentary notion. In this formwork combatant theosophy is based on fighting, devotion confronts with theosophy based on isolation and self-surrounding. In this view, a mystic not only devotes him or herself as a result of attempting to realize God’s will and removing obstacles for that but also, conquers his/her lust by courage. So the mercy of God conquers his anger and the combat will be covered by full mercy and divine in a way that it causes to self-improvement and improving the society thus the combatants reach to the God.
ملخص الجهاز:
١. تقابل دو نوع عرفان چمران خودمحوري را وجهه غالب انسان ها در دنيا ميداند و در برابر آنان از انسان هايي ياد ميکند که از لذات مادي فراتر ميروند، اما او اين افراد را که به دنبال ساخته شدن خودهستند، خودمحور ميخواند، زيرا با وجود آنکه از لذات دنيا فراتر رفته و به سمت خدا در حرکت بوده اند، رنگي از خودخواهي را حفظ کرده اند؛ چون مسئله ، شخص خود آن ها و دستيابي شخص خودشان به معرفت است : «در دنيا انسان هايي نيز يافت ميشوند که عمق ديدشان با ديگران تفاوت دارد؛ به لذات مادي دنيا راضي نميشوند، به مال و جاه و اولاد علاقۀ چنداني ندارند، به آرزوهاي زودگذر دل نميبندند و به طورکلي اسير دنيا نميشوند ولي درعين حال به «خود» و به «من » علاقه مندند.
ابعاد عرفان مبارزه جو در همين چهارچوب ، مصطفي چمران فلسفۀ حيات را در مبارزه معنا ميکند و آن را بخشي از اراده تکويني الهي براي آزمايش انسان ميداند: «خدايا تو خواستي که انسان را در معرکۀ عشق و فداکاري بيازمايي» (چمران ، ١٣٩٢: ٥٥)؛ لذا نميتواند عرصۀ کژيها و ناراستيهاي موجود در جامعه را رها کند: «چه جور ميشد که دردمندان عالم را فراموش کنم ؟ دل شکستگان را در دنياي غم تنها بگذارم ؟ اين رسالتي است خدايي که غم و عشق و حرمان بر دوش من گذاشته اند و من مسئوليت دارم تا وقتي که دردمندي و دل شکسته اي و غم زده اي و محرومي در اين عالم وجود دارد، من همراز او و انيس شب هاي تار او باشم ...