خلاصة:
زمینه و هدف: امروزه ضرورت توجه سازمانها بر بهبود عملکرد و رضایت ذینفعان، بویژه در سازمانهای خدماتی همچون پلیس، یک اصل بسیار مهم به شمار می رود، جامعه محوری، رفع نگرانی مردم را در اولویت قرار میدهد و افزایش اعتماد و رضایتمندی مردم را در پی خواهد داشت. هدف از انجام این پژوهش، شناسایی میزان تأثیر ساختار سازمانی بر تحقق رویکرد جامعه محوری پلیس با نقش میانجی اعتماد سازمانی می باشد. روششناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت، مطالعهی همبستگی است. جامعهی آماری پژوهش حاضر را سرکلانتران، روسا و معاونین کلانتری های تهران بزرگ تشکیل میدهند. بر اساس روش نمونهگیری طبقهای و تصادفی ساده تعداد 102 نفر حجم نمونه را تشکیل می دهد. ابزار سنجش پرسشنامه محقق ساخته پلیس جامعه محور و پرسشنامه های استاندارد ساختارسازمانی رابینز (1989) و اعتماد سازمانی ویک و همکاران (2000) تشکیل میدهد. اعتبار ابزار به وسیله ی آلفای کرونباخ محاسبه و مقدار آن 81/. و برای بررسی و تأیید روایی کل مؤلفه های این پرسشنامه، از روش تحلیل عاملی تأییدی استفاده گردید. برای آزمون فرضیه ها از آزمون های میانگین و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای spss و lizrel استفاده گردید. یافتهها: یافته های پژوهش بیانگر آن است که ساختار سازمانی بر تحقق جامعه محوری پلیس به طور مستقیم 65 درصد تأثیر مستقیم و 38 درصد از طریق اعتماد سازمانی اثر غیرمستفیم دارد. ضمن این که اعتماد سازمانی 59 درصد تأثیر مستقیم بر تحقق جامعه محوری پلیس دارد. همچنین ساختار سازمانی 61 درصد تغییرات اعتماد سازمانی را می تواند پیشبینی نماید. نتیجه گیری: برای افزایش رویکرد جامعه محور پلیس، نه تنها مؤلفه ها و شاخصهای ساختاری را باید تقویت نمود، بلکه تقویت مؤلفه ها و شاخص های اعتماد سازمانی نیز باید مورد بازنگری و تقویت قرار گیرند.
Background and objectives: Nowadays, the need for organizations to pay attention to improving the performance and satisfaction of stakeholders, especially in service organizations such as the police, is a very important principle. Community-oriented prioritizes solving the public concern and will lead to increasing trust and confidence and people's satisfaction. The purpose of this study is to identify the effect of organizational structure on the realization of community-oriented police approach with the mediating role of organizational trust. Methodology: In terms of its objectives the present study is of an applied research type and in terms of its nature it is considered as a correlational study. The statistical population of the present study consists of sheriffs, heads and deputies of police stations in Metropolitan Tehran. Based on simple stratified and random sampling method, 102 individuals make up the sample size. The assessment tool consists of a community-based police researcher-made questionnaire and Robbins' standard questionnaires of organizational structure (1989) and the organizational trust of Wick et al. (2000). The reliability of the instrument is calculated by Cronbach's alpha (0.81). Confirmatory factor analysis method was used to check and confirm the validity of all components of this questionnaire. To test the hypotheses, mean tests and structural equation modeling using SPSS and Lisrel software were used. Findings: Findings indicate that the organizational structure has a 65% direct effect on the realization of community-oriented policing and a 38% indirect effect through organizational trust. At the same time, organizational trust has a 59% direct impact on the realization of community-oriented policing. Organizational structure can also predict 61% of changes in organizational trust. Results: To increase the community-oriented approach of the police, not only structural components and indicators should be strengthened, but also the components and indicators of organizational trust should be reviewed and strengthened.
ملخص الجهاز:
هدف از انجام اين پژوهش ، شناسايي ميزان تأثير ساختار سازماني بر تحقق رويکرد جامعه محوري پليس با نقش ميانجي اعتماد سازماني ميباشد.
يافته ها: يافته هاي پژوهش بيانگر آن است که ساختار سازماني بر تحقق جامعه محوري پليس به طور مستقيم ٧٥ درصد تأثير مستقيم و ٩١ درصد از طريق اعتماد سازماني اثر غيرمستفيم دارد.
بنابراين ، اين تحقيق ميکوشد تا به اين پرسش اصلي پاسخ دهد که تأثير ساختار سازماني بر تحقق رويکرد جامعه محوري پليس با نقش ميانجي اعتماد سازماني به چه ميزان است ؟ مباني نظري و پيشينه پژوهش ساختار سازماني ساختار به روابط بين اجزاي يک کل سازمان يافته اشاره دارد.
درويشي و ميرزاخاني (١٣٩٧) در پژوهشي که با عنوان «تأثير ساختار سازماني بر اثربخشي کارکنان پليس با نقش ميانجي اعتماد سازماني» انجام گرديد به اين نتيجه رسيدند که ميزان تأثير مستقيم و غيرمستقيم ساختار سازماني بر اثربخشي کارکنان پليس ، مبين اين مطلب است که براي ارتقاي اثربخشي کارکنان پليس در انجام وظايف قانوني خود، نه تنها مؤلفه ها و شاخص هاي ساختاري را بايد تقويت کرد، بلکه تقويت ١٤٦ متغيرهايي مانند اعتماد سازماني که در اين مطالعه به عنوان متغير ميانجي وارد شد، 1- Lee 2- Rahayuningsih 3- Martins 4- Ellonen مورد توجه ، بازنگري و تقويت قرار گيرند؛ چرا که با تقويت شاخص هاي اعتماد سازماني ميتوان اثر غيرمستقيم ساختار و هم چنين اثر مستقيم اعتماد سازماني بر اثربخشي کارکنان را افزايش داد.