خلاصة:
از دهههای آغازین سده بیستم، فشار توسعه صنعتی و کشاورزی، محیطزیست را به طور نمایانی تهدید میکرد، مباحث محیطزیستی همزمان و توامان با مباحث توسعهای مورد بازاندیشی قرار گرفت. سابقه مباحث توسعه به عنوان یک موضوع مشخص به بعد از جنگ جهانی دوم بر میگردد و نظریات توسعه در این دوره در قالب توسعه اقتصادی و نوسازی پدیدار شده است. این امر برگرفته از مدرنیته غربی و ایدئولوژی مسلط آن یعنی لیبرالیسم با طرح ادعای جهان شمولی ارزشهایشان، مستعد حرکت در مسیر یکسانسازی بشریت بر پایه ارزشهای لیبرالی و حذف تنوع و تکثر موجود در جهان میشود. مفروضهی بنیادین این پژوهش، حول این ایده میچرخد که با ظهور مدرنیته غربی و سرمایهداری و گفتمان مسلط آنها یعنی لیبرالیسم، تغییراتی هم در این مکتب و هم در مباحث توسعهای روی داده است که زاده و برآمدهی عقلانیت لیبرالی نسبت به توسعه و محیطزیست میباشد. مفروضا چنین نشان دادیم که این امر با بازاندیشی خود لیبرالیسم متحقق شده است. با استفاده از تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه و نظریات توسعهای در حوزهی محیط زیست یعنی نظریات _ تردمیل تولید، تئوری متابولیک و نظریه تردمیل تخریب _ به خوانشی از توسعه پایدار و نمود آن یعنی سند ریو+٢٠ به عنوان دال شناوری که در آن گفتمان لیبرالیسم دچار بحران و وقفه گردیده است، پرداختهایم. نتایج نشان میدهد که لیبرالیسم به عنوان عقلانیتی که در پی صورتبندی بحرانهای زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی در بعد توسعهی پایدار بوده است، به شکست انجامیده و این امر بحران زیستمحیطی را سبب شده است.
ملخص الجهاز:
با استفاده از تحليل گفتمان لاکلائو و موفه و نظريات توسعه اي در حوزهي محيط زيست يعني نظريات _ تردميل توليد، تئوري متابوليک و نظريه تردميل تخريب _ به خوانشي از توسعه پايدار و نمود آن يعني سند ريو+٢٠ به عنوان دال شناوري که در آن گفتمان ليبراليسم دچار بحران و وقفه گرديده است ، پرداخته ايم .
نتايج نشان ميدهد که ليبراليسم به عنوان عقلانيتي که در پي صورتبندي بحرانهاي زيست محيطي، اقتصادي و اجتماعي در بعد توسعه ي پايدار بوده است ، به شکست انجاميده و اين امر بحران زيست محيطي را سبب شده است .
اگر چه در تاريخ نظريه هاي توسعه ، برخي انديشمندان ريشه هاي آن را در اوايل قرن بيستم و حتي قرن نوزدهم رديابي ميکنند اما سابقه مباحث توسعه به عنوان يک موضوع مشخص به بعد از جنگ جهاني دوم بر ميگردد و نظريات توسعه در اين دوره در قالب توسعه اقتصادي و نوسازي پديدار شده است .
با اين اوصاف، ميتوان پرسيد که اين عقلانيت ليبرالي که تحت لواي آن، به چه شيوهاي در پي بازانديشي در بحرانهاي زيست محيطي و همچنين در مباحث توسعه اي ميباشد؟ اين عقلانيت به چه شيوههايي خود را نشان داده است ؟ آيا توانسته است با مطرح نمودن توسعه پايدار بر بحرانها فائق بيايد؟ ٢_ مباني نظري تردميل توليد٥ ، تئوري متابوليک ٦ و نظريه تردميل تخريب ٧ از مهم ترين مباني نظري هستند که توسعه و به فراخور آن، عملکرد و اقدامات بشر بر روي محيط زيست و مسائل اقتصادي_اجتماعي و نابرابري را در ليبراليسم شرح ميدهند.