خلاصة:
زمینه و هدف: ادبیات اقلیت در جهان معاصر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. ژیل دلوز، تئورسین این ایده در قرن اخیر، با ادبیات اقلیت بسیاری از شخصیتها را در علومی چون فلسفه، ادبیات، روانشناسی و زبانشناسی بسوی خود کشانده است. او پس از مطالعۀ عمیق آرای مارکس و فروید همراه با دیدگاههای نیچه، به نوشتن آثار و ارائۀ تئوریهایی روی آورد که نگاه منتقدان و نویسندگان را به ادبیات و جامعه شناسی تحت تاثیر قرار داد. طرح ادبیات اقلیت از سوی او و دوستش گتاری، انقلابی در دیدگاه و نگرش اهالی هنر و ادبیات بوجود آورد. دلوز از بزرگترین فیلسوفان معاصر و از جمله متفکرانی است که در زمینۀ ادبیات اقلیت مطالعات قابل توجهی داشته است. «اقلیت شدن» در حقیقت عبور از قیدوبندهایی است که ادبیات را در خود محبوس کرده است و ما را به روشهای تازه و متفاوتی از اندیشیدن دعوت میکند تا با قلمروزداییها، قلمروهای متعارف را ازمیان بردارد و به صیرورت برسد. مقصود از شدن یا صیرورت، رهگذرهایی است که یک مفهوم حتی زبان در آنها به دگردیسی میرسد. «شدن» در دیدگاه دلوز نقش محوری دارد. هدف این پژوهش واکاوی و شناخت این نظریه در رمان «جای خالی سلوچ» میباشد.
روش مطالعه: این جستار به روش توصیفی _تحلیلی انجام شده است. محدوده و جامعۀ مورد مطالعه، رمان جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی است.
یافته ها: شخصیتها، اعمال و کنشها و واکنشهای آنها بویژه در «مرگان» که شخصیت قطبی در رمان دارد، از ابتدا تا انتهای داستان با ابزاری چون میل، صیرورت، نفی و بازفعالسازی بررسی و مشخص شد که چگونه هم خودش و هم داستان را بسمت ادبیات اقلیت میبرد. تمام این کنشها در این مقاله بیان و شرح شده است.
نتیجه گیری: رمان جای خالی سلوچ از جمله داستانهایی است که قابلیت بررسی در ادبیات اقلیت را دارد و میتوان این اثر را با مولفه های اقلیت به مخاطب در جایگاه یک اثر بزرگ معرفی کرد.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Minority literature in the contemporary world has attracted much attention. Jill Deleuze, the theorist of this idea in the last century, has attracted many characters in sciences such as philosophy, literature, psychology and linguistics with his minority literature. After an in-depth study of Marx and Freud's views along with Nietzsche's views, he turned to writing works and proposing theories that influenced the views of critics and writers on literature and sociology. The design of minority literature by him and his friend Guitar created a revolution in the views and attitudes of the people of art and literature. Deleuze is one of the greatest contemporary philosophers and one of the thinkers who has studied significant minority literature. "Minority" is, in fact, the overcoming of the constraints that have gripped literature and invites us to think in new and different ways in order to eliminate and transform conventional realms through demilitarization. The meaning of becoming or becoming is the passages in which a concept, even a language, is transformed. "Becoming" plays a central role in Deleuze's view. The purpose of this research is to investigate and recognize this theory in the novel "Vacancy of Salouch".
METHODOLOGY: This research has been done by descriptive-analytical method. The study area and society is Mahmoud Dolatabadi's novel The Void of Salouch.
FINDINGS: Characters, actions and reactions and their reactions, especially in "Morgan", which has a polar character in the novel, were examined from the beginning to the end of the story with tools such as desire, becoming, negation and reactivation, and it became clear how both he and the story Leads to minority literature. All these actions are described in this article.
CONCLUSION: Salouch's vacancy is one of the stories that can be studied in minority literature and this work can be introduced to the audience in the position of a great work with minority components.
ملخص الجهاز:
کاربست رويکرد ادبيات اقليت ژيل دلوز بر رمان «جاي خالي سلوچ » محمود دولت آبادي مريم قربانعلي، اشرف چگيني *، محمد علي شفائي گروه زبان و ادبيات فارسي، دانشکده ادبيات و علوم انساني، واحد ورامين – پيشوا، دانشگاه آزاد اسلامي، ورامين - پيشوا، ايران .
يافته ها: شخصيتها، اعمال و کنشها و واکنشهاي آنها بويژه در «مرگان » که شخصيت قطبي در رمان دارد، از ابتدا تا انتهاي داستان با ابزاري چون ميل ، صيرورت ، نفي و بازفعالسازي بررسي و مشخص شد که چگونه هم خودش و هم داستان را بسمت ادبيات اقليت ميبرد.
نتيجه گيري: رمان جاي خالي سلوچ از جمله داستانهايي است که قابليت بررسي در ادبيات اقليت را دارد و ميتوان اين اثر را با مؤلفه هاي اقليت به مخاطب در جايگاه يک اثر بزرگ معرفي کرد.
دربارة رويکرد ادبيات اقليت نيز مقاله هاي زير به رشتۀ تحرير درآمده است : تسليمي و قاسميپور (١٣٩٤) در مقاله اي با عنوان «اقليت شدن در بوف کور»، به اين نتيجه ميرسند که ميل ، شدن ، قلمروزدايي و بسياري از مفاهيم دلوزي در بوف کور و ديگر آثار هدايت بچشم ميخورد.
خط گريزهاي راوي: سخت کار کردن مرگان ، سفيد کردن خانه ها، نگهباني و نگهداري فرزندان ، کارهاي سخت از نوع کارهاي سلوچ ، خود عدول از هنجار است براي بازفعالسازي جريان زندگي و در واقع اقليت شدن .