خلاصة:
هدف پژوهش حاضرتحلیلی بر اصالت «نظام اخلاق اسلامی»است.در اینپژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، دیدگاه افرادی بررسی شده است که منکر «نظام اخلاق اسلامی» شدهاند. در این پژوهش، بر دیدگاههای منکران «نظام اخلاق اسلامی» و نیز اندیشمندان مسلمان برای تلفیق آراء فلاسفه یونان تاکید و بر روی دو کلیدواژۀ مهم این نظام، یعنی «فضیلت» و «عدالت» به عنوان دو مؤلفۀ مؤثر در تدوین ساختار نظام اخلاق اسلامی، تمرکز شده است. نتایج نشان داد که برخی از دلایل منکران نظام اخلاق اسلامی تا حدودی موجه است، ازجمله اینکه کتب اخلاقی در طول تاریخ تحت تأثیرآموزههای اخلاق یونان (بویژه افلاطون و ارسطو) قرار گرفتهاند و اینکه عدالت ارسطویی بیشتر از نوع «عدالت اجتماعی» است که از «فرد» آغاز میشود و به تقسیم مواهب، درآمد، سود، قضاوت و داوری منجر میگردد. همچنین آموزههای اخلاقی در آیات و روایات منسجم نیست و به صورت پراکنده است. با این وجود، همۀ این دلایل باعث نمیشود که تلاش ارزشمند اندیشمندانی همچون ابن مسکویه، خواجه نصیر طوسی، ملامهدی نراقی و دهها اندیشمند دیگر را در تدوین نظام اخلاق اسلامی حاصل بیتوجهی به داشتههای بومی خود تلقی کنیم.
The purpose of the present study is an analysis of the originality of “Islamic ethics”. Using descriptive analysis, this research reviews the viewpoint of the deniers of “Islamic ethics”. In this regard, the study is focused on the viewpoints of those who have refuted “Islamic ethics” as well as the ideas of Muslim thinkers who have concentrated on two keywords in morality, that is “virtue” and “justice”, as two effective components in compiling the structure of Islamic ethics. The results showed that some arguments raised by the deniers of Islamic ethics are somehow justifiable as they say that the ethical books throughout the history have been under the influence of Greek ethics (specially Plato and Aristotle) and that Aristotelian justice is more of a “social justice” type that begins with an “individual” and leads to the distribution of blessings, income, benefit, judgement, and arbitration. Furthermore, they say that ethical instructions in the verses and traditions are not coherent but they are scattered. Yet these arguments do not make us assume that valuable attempts of thinkers such as Ibn Miskawayh,Khaja Nasir Tusi, Mulla Mihdi Naraqi and tens of other philosophers in compiling Islamic ethics are as a result of negligence to the indigenous belongings.
ملخص الجهاز:
نتايج نشان داد که برخي از دلايل منکران نظام اخلاق اسلامي تا حدودي موجه است ، ازجمله اينکه کتب اخلاقي در طول تاريخ تحت تأثيرآموزه هاي اخلاق يونان (بويژه افلاطون و ارسطو) قرار گرفته اند و اين که عدالت ارسطويي بيشتر از نوع «عدالت اجتماعي » است که از «فرد» آغاز مي شود و به تقسيم مواهب ، درآمد، سود، قضاوت و داوري منجر مي گردد.
پژوهش حاضر درصدد است تا ضمن بررسي و نقد اين دلايل ، مشخص کند تا چه حد مي توان در نفي اصالت نظام اخلاق اسلامي به اين دلايل اهميت داد؟ قبل از هر چيز بايد مشخص شود منظور از «نظام اخلاقي اسلام » چيست ؟ مفهوم لغوي «نظام » به معناي نظم دهنده ، ترتيب دهنده و قرار دادن اشياء http://tarbiatmaaref.
شکل و انتظام موجود در کتاب هايي مانند مشکوة الانوار طبرسي ، غرر الحکم عبدالواحد آمدي ، الزهد حسين بن سعيد اهوازي و مصادقة الاخوان شيخ صدوق به گونه اي است که نمي توان آنان را نمايانگر «نظام اخلاق اسلامي » به حساب آورد، زيرا اساسا وقتي از «نظام » به عنوان سيستم فکري سخن به ميان ميآيد، ابتدا بايد تکليف چهار رکن اصلي يک نظام يعني «اهداف »، «مباني »، «اصول » و «روش ها» در آن ، روشن گردد.
بنابراين ، تصور عموم ، مبني بر اين که کتب و منابع اخلاقي در اسلام ، بيشتر تحت تأثير افکار ارسطو مي باشد، نظر درستي نيست و ديدگاه هاي افلاطون از طريق کتاب اثولوجياي افلوطين ، به شکل اتفاقي و در اثر يک اشتباه تاريخي، ناخواسته به آثار انديشمندان مسلمان ، راه يافته است (زايد، ۱۴۰۳ق ، 1.