خلاصة:
تا قبل از ظهور ارسطوء در وجود تغییر در جهان تردیدهای فراوانی بود که این
ابهامها با ظهور وی» از میان رفت. ارسطو تغییر را امری انکار ناپذیر میدانست اما
در مقام توزیع اقسام آنء تغییرات ظاهری را تدریجی (حرکت) و تغییرات اساسی و
درونی را دفعی تلقّی کرد. پس از ارسطوء صدرالمتالّهین» با تکیه براصول ارسطویی
(احتیاج طرفینی مادّه و صورت) و البته اصالت وجود. ء به اثبات حرکت در جوهر نائل
شد. علامه طباطبایی نزدیکه به سه دهه پس از وی» ساز و کاری متفاوت برای مسئلة
نامبرده ارائه کردند. ایشان با مبنا قراردادن مسئلة «وجودربطی» برای اثبات حرکت
جوهری, نشان دادند که اثبات نامبردهء احتیاجی به مقلّمات مورد استفادة ملاصدرا
ندارد. در واقع» اثبات حرکت نهتنها وام دار اصالت یافتن وجود نیستء بلکه حتی
متوقف بر اصل احتیاج طرفینی مادّه و صورت نیز نمیباشد. بدین ترتیب» خوانشی
توسط ایشان ارائه گردید که در مقام اتّصال به گذشته متقنتر و در قبال آینده»
افقهای روشنتری را پیش روی فلسفهپژوهان میگشاید.
ملخص الجهاز:
(سجاد علیزاده) 94 بررسی نو آوری علامه طباطبایی (ره) در استنباط احکام جوهری از اصول مسلم ارسطویی ( آیت الله فرحانی ) چکیده تا قبل از ظهور ارسطو، در وجود تغییر در جهان تردیدهای فراوانی بود که این ابهامها با ظهور وی، از میان رفت.
مرحوم علامهطباطبایی ره با درنظرگرفتن متغیّر دیگری که از نگاه پیشینیان مخفی مانده بود، نشان دادند که اثبات حرکت جوهری، نهتنها وامدار اصالت یافتنِ وجود نیست، بلکه حتی متوقف بر اصل مادّه و صورت نیز نمی باشد.
تعریف جوهر و عرض با توجه به نظر مشهور و اغلب حکمای اسلامی، ماهیّت از نظر چگونگی تحقق و موجودیّت، به دو قسم تقسیم میشود: ماهیّت یا برای موجود شدن نیازمند حلول در موجودی دیگر (موضوعِ پذیرنده) است یا چنین احتیاجی ندارد.
شیئیّت شیء (آب بودن آب و آتش بودن آتش) وابسته به آثار بالفعل آن ( از قبیل خیس کردن، مایع و سیّال بودن و سوزاندن برای آتش) است؛ امّا از آن جهت که (1) همین اثر، در قطعۀ قبلیِ زمان موجود نبوده ولی قوۀ آن (یعنی امکانِ استعدادی) تحقّق داشته است و (2) امکان استعدادی (که غیر از امکان ماهوی است) وصف موجود خارجی است، (3) وصف نمی تواند محل باشد و (4) از طرفی حلول جوهری نیز ندارد؛ چون محل مورد نظر را صورت بالفعل اشغال کرده است.
از طرفی چنین فعلیتی که شأنیّت اتحاد با مادّه را دارد عاری از ماده نیست؛ چرا که تمام انواع مادی که حس و تجربه به آن دست مییابد، خالی از قوۀ تغییر و امکانِ انفعال نیستند و هر آنچه در آن قوه و امکان باشد خالی از ماده نیست؛ پس صورت نیز هیچ گاه بدون مادّه وجود ندارد.