ملخص الجهاز:
"تجربهی مرگ درخیابان مدرن امید اسماعیلی کارشناس ارشد جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی ما چگونه میتوانیم به«مرگ در خیابان مدرن/پست مدرن»،از دیدگاهجامعهشناختی بنگریم؟خیابان مدرن،از اوایل قرن بیستم تا دههی 1950،خیابانیانسانی1بود که اجتماع،فرهنگ و مرودات انسانی را نمایش میداد.
خیابان به فرد مدرن کمک میکند تامجددا همانند اجداد خویش بتواند نظارهگریکی از خصوصیترین مسائل هستی شناختیباشد و او نیز از این تجربهی مرموز و چندبعدیبیبهره نماند.
نوربرت الیاساین نگرش را مطرح میکند که در آن زمانها،چون مرگ هنوز زیر سرپوشی ازپنهانکاریهای گوناگون قرار نگرفته بود،مردم میتوانستند زندگی را به طرزی ملایم وآرام در جمع عزیزان خود به پایان برسانند.
بودلر حضور همیشگیو اتفاقی مرگ در خیابان را چنین شرحمیدهد:«با عجله از عرض بلوار عبورمیکردم؛از خلال این آشوب متحرک که درآن مرگ به ناگاه از هرسو چهار نعلسرمیرسد[همان،ص ] این«آشوب متحرک»موردنظر برمن رانباید با هرجمرج حاکم بر ترافیک شهرهایبزرگ جهان سوم اشتباه گرفت.
گویا اتومبیل،دست انتقام طبیعت و«دیو بیدار شدهی شهرها»است که زندگی رابه مرگ کشانده،و همچون خون آشامی،تشنهی سرخی خون انسان خیابانی است وهرگز هم سیراب نمیشود.
مفهوم«از خود بیگانگی»مارکس دلالتدارد براینکه به موازت رشد نیروهایتولیدی،به ویژه در عصر سرمایهداری،فردکنترل وضع و حال زندگی خویش را به تأثیراتپرقدرت ماشین و بازارها تسلیم میکند؛گویا(به تصویر صفحه مراجعه شود) ز میان رفتن قد است و جسد و سکولار شدن آن،خود نتیجه سکولار شدنکلیه سطوح زندگی در جهان مدرن است همین فرایند در رابطهی انسان با اتومبیل رخداده است.
مرگ تماشایی است،منظرهای باشکوهو دیدنی و تجربهای همانند همهی تجربههایدیگر است و تا همان اندازه هم میتواند،عابران را به خود مشغول دارد؛عابرانی که تنهابرای لحظهای میایستند و همانند صحنهینمایش تراژدیک به آن نگاه میکنند."