خلاصة:
داستانِ ضحّاک یکی از داستانهایِ شاهنامه است که پیش از این پژوهشگران آن را از ابعادِ گوناگون سنجیدهاند. نگارنده نیز در این جستار بر آن است به روشِ توصیفی ـ تحلیلی برخی همانندیهایِ این داستان را با اسطورههایِ مانوی آشکار سازد. دستاوردهایِ پژوهش نشان میدهد که میانِ اساطیرِ مانوی و آنچه در داستانِ ضحّاکِ شاهنامه آمده است، همسانیهایی به این ترتیب دیده میشود: همانگونه که در کیش مانی دیوِ آز مادینه است، ضحّاک نیز بنا به گواهیهایی مادینه است؛ شاید بتوان دو مارِ رُسته بر دوشِ ضحّاک را تعبیری از دو عفریتِ نر و ماده در کیشِ مانی دانست که نمیتوان آن دو را منقطع کرد و در حال رشد هستند؛ در متنهایِ مانوی، اَژْدَهایِ تاریکی را میبینیم که در شباهنگام، بسیار درد و مرگ میزاید به همانسان که اَژْدَهایِ شاهنامه، هر شب دو مردِ جوان را به آزیگری میکُشد؛ در باورهایِ مانی، هرمزدبغ و فرزندانش به تاریکی میآمیزند که این ترفندی است جنگی و قصدِ رهایی در آن است چنانکه ارمایل و گرمایل نیز به ضحّاک میآمیزند امّا رهاییِ انسانها را در نظر دارند؛ در متنهایِ مانوی، همانگونه که عیسایِ درخشان آدم را از وجودِ آز آگاه میکند، در شاهنامه کاوه مردمان را از وجودِ ضحّاک (آز) میآگاهانَد؛ در متنهایِ مانوی، پس از آنکه مهرایزد، هرمزدبغ را از مغاکِ اهریمن رهایی میبخشد، دیوان و اَژْدَهایان را در کوهستان بهبند میکَشد همچنانکه فریدونْ ضحّاک را در کوه در بند میکند؛ همانگونه که اَشَقْلون از زادنِ فرزندِ گیهْمُرْد اندوهناگ و بیمار میشود، ضحّاک نیز با آگاهی از تولّدِ فریدون غمگین میگردد و همانسان که گیهْمُرْد، نامِ درختِ لوتوس را بر فرزند مینهد، فریدون نیز درختِ بارْوَر خوانده میشود. اَشَقْلونْ گاو و درخت را نابود میکند و ضحّاکْ مرغزار و گاوِ درونِ آن را از میان برمیدارد.
In Zahak story of the Shahnameh we can see the similar principles to Mani religion: 1- As the gender of the demon of greed is female in Manichean religion, according to some signs, Zahhak, the embodiment of greed in Shanameh, is female too. 2- Two growing up snake on Zahhak's shoulders can be considered as the two female and male demons in Manichean religion: These two snakes cannot be cut, and they are growing up. 3- It is said in Manichean texts about the viper of darkness which bears much pain and death at night as the Snakes of Shahnameh kills greedily two young men every night. 4- According to Manichean texts, Hormazdbagh and his sons incorporate with darkness which is a deceiving war plot to release themselves as Armayel and Garmayel synthesize with Zahhak in Shahnameh, but Armayel and Garmayel want to save people. As the shining Christ makes aware Adam to greed, Kaveh makes aware people from Zahhak (Greed). In Manichean texts, After Mehr Izad saved Hormozdbagh from the abyss of Ahriman, He bounded Devils and vipers in mountains as Freidoon bounded Zahhak in mountain. As Ashkaloon becomes sad and ill for Gihmard's son is born, Zahhak becomes so sad when he is made aware about Freidoon's being born, and as Gihmard calls his son Lotus, Freidoon is called “Derakhte Barvar”, Fruitfull tree. Ashkoloon demolishes the tree and the cow, and Zahhak demolishes meadow and the cow which is there.