خلاصة:
دال مرکزی این مقاله مردمسالاری دینی» است. این دال در واقع دالهای خالی گفتمان دولتهای
اصلاحات و اصول گراست که در کانون این گفتمان نشسته است. در تاریخ گفتمانی جمهوری اسلامیء در هر
مفصلبندی صورت پذیرفته» مردمسالاری دینی به یکی از دو وجه اسلامیّت یا مردمسالاری فرکاسته شده
است. در حالی که رویکرد این نوشتار به مفهوم مردمسالاری دینی» یک رویکرد دیالکتیکی است. یعنی میان
اسلام و دموکراسی یک رابطة دیالکتیکی وجود دارد. به عبارت دیگرء اسلام (سیاسی) و دموکراسی ذاتا با
یکدیگر متضاد نیستند و مسالةٌ اساسیء چه در کشورهای اسلامی و چه در غرب انطباق میان ایندو در زمان
مواجههشان با یکدیگر است. بر اساس یافتههاء عناصر و نشانههای گفتمانی موجود در فضای گفتمانگونگی
جامعه به شکل ذیل ترسیم گردیده است: برخی دالهای شناور در این فضاء همچون اسلام؛ ولایت فقیهء
روحانیّت. فقرزدایی و غیره وقتههای گفتمان انقلاب اسلامی هستند. برخی از وقتهها در گفتمان سازندگی
مفصلبندی و برخی دیگر نیز در فضای گفتمانگونگی جامعه رها گردیدند. دالهای توسعة سیاسی» مردم-
سالاری» آزادی» جامعةٌ مدنی و مشارکت. وقتههای گفتمان اصلاحات هستند که بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ در
فضای گفتمانگونگی جامعه هرژمون شدند. دالهای عدالت. ارزشهای انقلاب» ولایت فقیهء فقرزدایی و ...
وقتههای گفتمان اصولگرایی هستند که در انتخابات نهم» خود را جایگزین گفتمان اصلاحات و دالهای آن
نمودند. بنابراین» گفتمان مردمسالاری دینیء بر اساس نظرية گفتمان «لاکلا و موفه»» دالهای خود را در
عدم پذیرش مطلق دو گفتمان اصولگرا و اصلاحطلب و ذیل دالهای تهی آن دو مفصلبندی میکند. دال-
های محیط زیست و تأمین اجتماعی نیز دالهایی هستند که فعلاً مطرود و نسبتاً منزوی هستند» لیکن
تدریجاً برجسته و پربسامد میگردند. بر این اساس با توجه به آنچه که در فضای غیر گفتمانی کنش ایرانیان
مشاهده و مطالعه گردیدء دالهای تأمین اجتماعی و محیط زیست و عناصر وابسته به آنهاء چالشگران اصلی
این گفتمانء و دالهای فرصت گفتمانهای رقیب خواهند بود. بر این پایه. گفتمان مردمسالاری دینی
بایستی با انعطاف و هوشیاری» دال تهی خود را شناسایی و در صورتبندی نوینی برجسته سازد