خلاصة:
به همان اندازه که کیفر از ابزاری برای نکوهش و اعتراض به عمل یک شخص محترم فاصله بگیرد و به
وسیلهای برای چیره شدن بر منبع خطر گرایش یابد، به همان اندازه نیز نگاه انسانی و بشری کم رنگ شده و موضوع
آن (همان انسان) "ابزار" مقاصد حفظ امنیت عمومی میشود. نتیجهی تاکید بر امنیت تا به امروز دشمن محور شدن
حقوق کیفری بوده است که تبعات آن از جمله: انسانیت زدایی از حقوق کیفری، جرم انگاری حداکثری، تورم کیفری
و عدم تسامح در برابر جرم و مجرم؛ نه تنها به کاهش واقعی جرایم منجر نشده بلکه حتی با تاثیر گذاری بر سایر
رشتهها از جمله پیشگیری از جرم، این رشته را نیز به سمت افزایش تمایل به استفاده از پیشگیریهای فنی و وضعی
سوق داده است. سیاست جنایی صلح مدار بر آن است که به دوستیمحور شدن حقوق کیفری بیانجامد. به گونهای
که تبعات دشمن محوری در سیاست جنایی را تعدیل کرده و دوستی جامعه محور را جایگزین عدالت فرد محور
کند. تغییر مسیر سیاست جنایی امنیت مدار به مدل صلح مدار با تاکید بر ظرفیتهای حقوق کیفری نظیر رهیافت
های مرتبط با بخشایش، عفو و عدالت ترمیمی بر آن است که غلبه نگاه دشمن مدار بر حقوق کیفری را کم رنگ و
فرصتهای دوستی محوری را از طریق نهادسازی و حتی اثر گذاری بر ادبیات قانونگذار تقویت کند.. این سیاست
جنایی به هیچ وجه عاری از مفاهیم عدالت و امنیت نخواهد بود، بلکه بر آن است امکان سنجی صلح محوری را به
گونهای تبیین کند که سرانجام تاکید و طراحی رویکردهای تامین امنیت نیز، صلح باشد و نه امنیتی شدن. در نهایت
این مقاله در صدد اثبات این فرضیه است که نتیجه ی صلح محوری دوستی مدار شدن در مقابل گفتمان امنیت مدار
است که دشمن محوری و مبارزه را به ارمغان آورده است و حقوق کیفری را از کارکرد اصلی خود یعنی بازگرداندن
فرد مجرم به جامعه و لحاظ انسانیت او و مسئول تلقی کردن او از گذر مجازات کردن وی، دور میکند. چرا که در
این نگاه مجازاتها اغلب طرد و خنثی کننده است و نشانهها و علایم خطرناکی جهت انطباق با مفهوم دشمن مجرم
را از تمامی فرایندهای صلح محور مبتنی بر حضور در جامعه محروم میکند.