خلاصة:
این عقیده که صلح و حقوق بشر دارای ارتباط عمیقی با یکدیگر هستند، یک ایده نو محسوب نمیشود. در واقع امانوئل کانت در رساله صلح پایدار در سال 1795 با بیان پیوند متقابل صلح و دموکراسی به چنین ارتباطی، هرچند به طور غیرمستقیم، اشاره نموده است. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که چگونه در پرتو اندیشههای کانت و واقعیتهای امروز جامعهی بینالمللی، رابطهای میان حفظ صلح و رعایت حقوق بشر میتوان ترسیم نمود؟ که در پاسخ باتوجه به پژوهش انجام شده میتوان بیان داشت، حقوق بینالملل بشر و صلح بینالمللی دارای پیوند متقابل عمیق با یکدیگر میباشند و کانت بدرستی سالها پیش مبنای صلح پایدار را حقوق بشر معرفی نمود. عملا کانت در حوزه حقوق بشر وامدار نظریه اخلاقی خود در وظیفه گرایی است. کانت بدون بحث از حقوق بشر هم به دلیل تمرکز بر نوعی اخلاق جهانشمول میتواند طرفدار حقوق بشر معرفی شود. منتها مشکل انجاست که این ادبیات در حوزه حقوق بین الملل به دلیل سلطه روابط بین الملل بر ان کمتر توفیق اجرا دارد مگرا انکه از اندیشه جهان وطنی حمایت کند. بر اساس اندیشههای کانت، صلح بدون احترام به حقوق بشر در حقوق بینالملل امکانپذیر نمیباشد. با اینحال اندیشههای او در تاسیس نهادهای بینالمللی معاصر موثر بوده است
ملخص الجهاز:
در نتيجه وي با در نظر گرفتن تمامي اين مؤلفه ها در رساله خود بدنبال تحقق صلح پايدار که نماد سعادت و خوشبختي بشر است ، ميگردد اما در اين مسير غايت خود را که همان انسان است هيچ گاه از ياد نميبرد و هر چند رساله وي در باب جامعه بين المللي و نظام حاکم بر آن و در نتيجه ترسيم روابط ميان حاکمان و دولتهاست ، اما محوريت نوشته هايش بر روي فرد متمرکز است و همين جاست که تفاوت وي با ديگر نظريه پردازان مشخص ميگردد؛ کانت انسان را در محوريت قرار ميدهد و از انسان به جامعه ، نوع حکومت و ساختار جامعه بين المللي ميرسد، اما سايرين پس از ترسيم کليت نظام بين المللي به دنبال رسيدن به کوچکترين عضو آن يعني فرد هستند.
اين رساله تلاشي است براي تبيين اصول اخلاق بين المللي و مباني حق که زيربناي روابط ميان ملتها را فراهم ميسازد و هر چند مدت زمان مديدي از نگارش آن ميگذرد، اما ايده وي در دوره کنوني همچنان حائز اهميت فراواني در زمينه اقدامات اجتماعي و سياسي جهت کاهش وقوع جنگ ميباشد و در بررسي تئوري صلح ليبرال همچنان بيبديل مانده و تأثير قابل توجهي بر توسعه اخلاق و فلسفه سياسي داشته است .
به همين دليل است که حرکت تدريجي به سمت عدالت و صلح متضمن آزادي بيان و احترام به حقوق بشر ميباشد و اين يعني اينکه ما بايد بدنبال بنيان هاي صحيح براي روابط بين الملل نه با مبناي دولتها بلکه بر اساس افراد باشيم (١٧.