خلاصة:
زمینه و هدف: از دیرباز الگوی مرد-نانآور حاکم بر خانواده ایرانی بوده است. تغییر سبک زندگی و شرایط اقتصادی، موجب افزایش ساعات کاری مردان گردیده تا درآمد مناسبی را برای گذران امور زندگی کسب نمایند. فشارهای شغلی و خستگی ناشی از ساعت کاری طولانی مردان، خانواده و بهویژه شرایط زندگی زنان خانهدار و فرزندان را تحتتأثیر قرار میدهد. هدف تحقیق حاضر، واکاوی چالشهای ناشی از ساعات طولانی کار مردان و پیامدهای ناشی از زمان کوتاه حضور پدر در کنار خانواده بر کیفیت روابط بیننسلی خانواده بود. روش و دادهها: تحقیق با رویکرد کیفی و استفاده از تحلیل تماتیک انجام شد. مشارکتکنندگان، 15 نفر از زنانی بودند که دارای فرزند بوده و همسرانشان دارای ساعت کاری طولانیمدّت بودهاند. مشارکتکنندگان، به روش نمونهگیری هدفمند و نظری انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند. یافتهها: دادهها با استفاده از کدگذاری نظری مورد تحلیل قرار گرفتند. مقولههای این پژوهش، شامل جبران غیبت پدرانه، مشارکت محدود پدر در فرزندپروری، رسیدگی مادر به امور فرزندان و انحصار نقش مادری بوده است. بحث و نتیجهگیری: مهمترین پیامد حاصل از پژوهش، حضور انفرادی مادران در زندگی و تربیت فرزندان است. بهواسطه حضور کمرنگ و کاهش مشارکت پدر در خانواده، نه تنها مادران خانهدار با فشار مضاعفی برای تربیت نسل، فرزندپروری و رسیدگی به امور فرزندان مواجهاند، بلکه الگوهای روابط نسلی خانواده نیز تحتالشعاع قرار گرفته و نقش پدر در تربیت نسل به حاشیه میرود. تعارض نقشهای پدری-شغلی مردان از یکسو بازتاب تداوم الگوی مرد-نانآور خانواده ایرانی و از سوی دیگر، پیامد شرایط و فشارهای اقتصادی روزافزون بر وضعیت رفاهی خانواده است. پیام اصلی: طرّاحی سیاستهای حمایت از خانواده در جهت بهبود شرایط و وضعیت رفاهی خانواده، میتواند فشار ساعات کار طولانیمدت مردان را برای تأمین مخارج خانواده بکاهد و کیفیت روابط بیننسلی خانواده را قوام بخشد. از دیگر سو، مشارکت زنان در تأمین بخشی از درآمدهای خانواده، احتمالاً با بازتعریف نقشهای سنّتی والدین در خانواده، الگوی روابط بیننسلی خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد.
Background and Aim: For a long time, the male-breadwinner model has been ruling the Iranian family. Change in the lifestyle and economic conditions of our society today, have led to an increase in men's working hours and they are forced to work overtime in order to earn a decent living. Under these circumstances, job stress and physical and mental fatigue caused by long working hours affect men, families, especially housewives and children. The purpose of this study was to see the challenges of men's long working hours and the consequences of the father's short time spent with the family on the quality of intergenerational family relationships. Methods and Data: The study was conducted with a qualitative approach using thematic analysis. Participants were 15 housewife women who had children, and whose husbands had long working hours. The participants were selected and interviewed by purposive and theoretical sampling. Findings: Categories obtained from this study include: compensation for paternal absence, limited participation in parenting, taking care of the children, and monopolizing the mother role. Conclusion: The most important consequence of the research is the individual presence of mothers in the life and upbringing of their children. Due to the low presence and reduction of the father's participation in the family, not only are housewives faced with additional pressure to raise and take care of children, but also the patterns of intergenerational relationships in the family are affected and the role of the father in childrearing is marginalized. The conflict between the paternal and occupational roles of fathers is, on the one hand, a reflection of the continuity of the male-breadwinner model of the Iranian family, and on the other hand, it is the consequence of the increasing economic pressures on the well-being of the Iranian family during recent years. Key Message: Designing family support policies to improve the conditions and well-being of the family can reduce the pressure of men's long working hours, and improve the quality of intergenerational family relationships. On the other hand, women's active participation in the family's income, probably through redefining the traditional roles of parents in the family, affects the pattern of intergenerational relations in the family.
ملخص الجهاز:
هرچند به نظر مي رسد که اين الگوي سنتي طي دهه هاي اخير تدريجا روبه تغيير است ، اما داده هـاي مطالعـه تغييـرات خـانواده در شـهر تهران (آزادارمکي ، زند و خزايي : ١٣٧٩) نشان دهندة آن است که تا حدود دو دهة قبل و در زمان انجام پژوهش مـذکور، مـردان همچنـان نان آور اصلي خانواده بوده اند.
1. Greenhouse& Biotale 61 تداوم و تغيير اجتماعي / سال اول / شماره اول / بهار و تابستان ١٤٠١ در اين زمينه گاتک (١٩٩١) نيز اشاره مي کند که بين ساعت هاي صرف شده در کار و خانواده و ميزان تعـارض تجربـه شـده ، رابطـة مستقيم برقرار است .
68 تداوم و تغيير اجتماعي / سال اول / شماره اول / بهار و تابستان ١٤٠١ ٣- رسيدگي مادر به امور فرزندان در مصاحبه هايي که انجام شد يکي از مفاهيم مشترکي که بين مادران بود، رسيدگي به امور فرزندان است ؛ در غياب طولاني مدت پدر در کنار خانواده ، فشار نقش هاي متعدد بر مادران افزوده مي شود و انتظارات اجتماعي از نقش مادري ، بار مضاعفي را در رابطه با رسـيدگي بـه امور فرزندان بر دوش مادر مي گذارد.