خلاصة:
مرجعیت علمی قرآن کریم به معنای اثرگذاری آن در یک حوزه دانشی قلمرو وسیعی دارد. این اثرگذاری میتواند به گونههای مختلفی نظیر منبع بودن، الهامبخشی، کمالبخشی، داوری و تغییر رویکرد و نگرش تصویر شود. ازاینرو، شامل مباحث درونعلمی و برونعلمی هر دانش میشود. این مقاله به بررسی نقش اثرگذار قرآن کریم در مدیریت و راهبری فلسفه اسلامی میپردازد و این مهم را به روش توصیفی تحلیلی از طریق تبیین تاثیر تعالیم وحیانی و قرآنی در شکلدهی به شخصیت فیلسوف مسلمان، تغییر اهداف فلسفه و نیز اولویتبندی و چینش مسایل فلسفی اثبات میکند و نشان میدهد که جهتگیری و رویکرد کلی فلسفه اسلامی تا حد زیادی در همه این مسایل از تعالیم قرآنی متاثر است. نتیجه چنین تاثیری آن است که فلاسفه اسلامی غایت فلسفه را معرفتالله و تشبه به خداوند با خصوصیات موردنظر دین اسلام دانستهاند و فلسفه اسلامی برخلاف فلسفه یونان، کاملا توحیدمحورانه به طرح و بررسی مباحث فلسفی میپردازد.
ملخص الجهاز:
اين مقاله به بررسي نقش اثرگذار قرآن کريم در مديريت و راهبري فلسفة اسلامی ميپردازد و اين مهم را به روش توصيفي ـ تحليلي از طريق تبيين تأثیر تعاليم وحياني و قرآني در شکلدهي به شخصيت فيلسوف مسلمان، تغيير اهداف فلسفه و نيز اولويتبندي و چينش مسائل فلسفي اثبات ميکند و نشان ميدهد که جهتگيري و رويکرد کلي فلسفة اسلامی تا حد زيادي در همه اين مسائل از تعاليم قرآني متأثر است.
بنابراين سؤال اصلي اين است که نقش قرآن کريم در راهبري فلسفة اسلامی چيست؟ و سؤالهاي فرعي مقاله نيز عبارتند از: 1) قرآن کريم چه نقشي در شکلدهي شخصيت فيلسوف مسلمان دارد؟ 2) نقش قرآن کريم در تعيين اهداف فلسفة اسلامی چيست؟ 3) قرآن کريم چه تأثیري در چينش مسائل فلسفي ايفا کرده است؟ دربارة مرجعيت علمي قرآن کريم مقالات و کتابهايي تدوين شده است؛ ولي در بررسي صورتگرفته در خصوص مرجعيت علمي قرآن کريم در فلسفة اسلامي و بهويژه در مورد نقش قرآن در راهبري فلسفة اسلامي، مقاله يا کتاب مسقلي يافت نشد.
آيا اصولاً ممکن است سير آزاد عقلي به نحوي تحقق پذيرد که هيچيک از دانستهها و باورهاي نظري پيشين و نيز سلوک شخصي فيلسوف به نحو مستقيم و غيرمستقيم در آن مؤثر نيفتد؟ پرسش دوم اينکه، اگر فلسفه نيز چنين هدف ازپيشتعيينشدهاي دارد، تفاوت فلسفة اسلامی با کلام اسلامي در چيست؟ در پاسخ به سؤال اول، به نظر ميرسد پيشدانستهها و شخصيت هر انديشمند صاحبنظري در افکار و ايدههاي او تأثیرات جدي، ولو غيرمستقيم دارد.
اين مرجعيت در عرصه مديريت و راهبري فلسفه با توجه به نقش قرآن کريم در شکلگيري شخصيت علمي معنوي فلاسفة اسلامي، تغيير جهتگيري و اهداف فلسفة اسلامی و نيز اولويتبندي و چينش مسائل فلسفي اثباتشدني است.