ملخص الجهاز:
"او میگوید:مغالطههای خیالانگیز و دروغینی که بر ساختهء احساسات و توهمات شاعرانه است،تنها در برخی مواقع و صرفا از سوی شاعران بسیار برجسته قابل پذیرش است؛ شاعرانی که در لحظاتی نادرو گذرا،در برابر جوشش *مهرانگیز اوحدی احساسات که به پدیدههای بیجان صفاتی انسانی میبخشد، بناگزیر تسلیم میشوند11 اما به رغم گفتهء راسکین،انواع مغالطههای شاعرانه از دیرباز در شعر و ادب سراسر جهان معمول بوده و ظاهرا شکلگیری آن بر بنیاد یک باور کلی اساطیری است؛مبتنی بر اینکه طبیعت و تمامی اجزای آن نه تنها جان دارند که دارای احساسها و اندیشههایی هستند همانند احساسها و اندیشههای یک انسان12: برای مثال: گر برگذری شبی به باغی کش نیلوفر میان آب است نیلوفر از آب سر برآرد پندارد رویت آفتاب است13 زیبایی و تأثیر این شعر نه از جهت تشبیه رخسار معشوق به آفتاب است-تشبیهی بسیار متداول-که آنچه به شعر تشخص میبخشدا،مغالطهء خیالانگیز شاعرانه،یعنی انسانواره انگاشتن گل نیلوفر و متصف کردن او به صفت اندیشیدن و«پندار»است.
32 در اینجا ادعای شاعر آن است که فرود آمدن آسمان(امری خارقالعاده و ناممکن از جهت عقلی)،غرش رعد و بارش باران(اموری بسیار عادی)در واکنش نسبت به گناه آدم انجام گرفته است؛مراد آنکه پدیدههای بی جان طبیعت نه تنها دارای حرکت،زندگی و احساساند که«نسبت به احساسها و حالات جهان انسانی نیز واکنش نشان میدهند»33و این تعریف،دقیقا تعریفی است که در کتابهای علوم بلاغی مغرب زمین از اصطلاح«انسان انگاری»به دست دادهاند؛به عبارت دیگر میتوان گفت که در برخی از انواع انسان انگاریها،شاعر اعمال غریزی اجسام یاگاه جانداران را شبیه کارهای انسان میداند و گاه ادعای شاعر آن است که اجزای طبیعت(اعم از جاندار یا بیجان)با آگاهی و گاه حتی اندیشمندانه اعمالی را انجام میدهند."