خلاصة:
زمینه و هدف: مسأله بزهکاری اطفال و نوجوانان از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که افکار عمومی را شدیداً به خود مشغول داشته است. لذا هدف از این تحقیق مقایسه نیمرخ روانی والدین کودکان بزهکار و والدین کودکان بهنجار در شهرستان بوشهر میباشد.
روش تحقیق: تحقیق حاضر از نظر ماهیت و هدف کاربردی است و از نظر روش توصیفی از نوع زمین یابی (پیمایشی) است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل کلیه والدین کودکان بزهکار و والدین کودکان بهنجار 7 تا 10ساله شهر بوشهر است که از طریق روش نمونهگیری در دسترس تعداد 47 خانواده کودکانی که تحت عنوان بزهکار نام گرفته بودند (26 دختر و 21 پسر) و 46 خانواده کودکان بهنجار از همین مناطق به صورت نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای از مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه (23 نفر دانش آموز پسر و 23 نفر دانش آموز دختر) انتخاب شدند. جهت تحلیل دادهها از روش آماری تحلیل واریانس چند متغیری استفاده شد. روش گردآوری اطلاعات در این تحقیق روش کتابخانه ای و میدانی است و ابزارهای گردآوری آن را مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته تشکیل میدهد.
نتایج و یافتههای تحقیق نشان داد: بین ابعاد مختلف بیانگری، تضاد و تعارض، گرایش سرگرمی و تفریحی، تاکیدات مذهبی، سازماندهی، منبع کنترل بیرونی، گسستگی، سبک خانواده بیقید و بند، سبک خانواده مستبد، در خانوادههای کودکان بزهکار و خانوادههای کودکان عادی تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین بین ابعاد افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، افکار پارانویید و روانپریشی بین نیمرخ روانی والدین کودکان بزهکار و والدین کودکان عادی تفاوت معنیدار است. بنابراین شناخت ویژگیهای نیمرخ روانی و ساختار خانواده کودکان بزهکار و کودکان عادی را میتوان به عنوان فعالیتی ضروری برای پیشگیری از انواع آسیبهای اجتماعی دانست.
The issue of juvenile delinquency including complex social issues that public opinion is extremely preoccupied. The aim of this study was to compare psychological profile delinquent parents and parents with normal children in the city of Bushehr. This study is an applied research and in terms of the nature and description of the land survey (survey) is. The target population included all parents of delinquent children and parents with normal children 7 to 10 years old in Bushehr The method of sampling for 47 families of children under the offender's name had been (26 girls and 21 boys) and 46 families with normal children of the multi-stage cluster sampling areas for primary school girls and boys (23 boys and 23 girls) were selected. For data analysis, multivariate analysis of variance was used. Research findings show that between different dimensions expressive conflict tend entertainment and recreation, religious emphasis, organization, external locus of control, separation unfettered family style, family-style authoritarian, family and juvenile offenders normal children's families there are significant differences. Also, the dimensions of depression, anxiety, aggression, paranoia and psychotic delinquent parents and parents of normal children between psychological profile is significantly different. Therefore, understanding the psychological profile of characteristics and family structure delinquent children and normal children can be regarded as an activity essential for the prevention of social damage.
ملخص الجهاز:
حال با اين همه اهميتي که نهاد خانواده دارد و از آن به عنوان يکي از عوامل مهم در جامعه پذيري و فرهنگ پذيري نوجوانان ياد ميشود جاي اين سوال باقي ميماند که چگونه بعضي از خانواده ها در بزهکاري و انحراف نوجوانان شان سهيم شده و آنها را به ورطه هلاکت مياندازند؟ در اين مورد بايد گفت که خانواده ها از جنبه هاي مختلفي در بزهکاري نوجوانان سهيم بوده و علل و عوامل مختلفي ميتواند از سوي خانواده در بزهکاري نوجوانانشان دخيل باشد که از آن جمله ميتوان به شيوه تربيتي مستبدانه ، غفلت و بي توجهي والدين ، بعد خانوار، تعداد افراد خانواده ، زندگي در محله هاي شلوغ ، نوع تملک مسکن ، فوت والدين ، انحرافات والدين ، رفتارهاي خصمانه والدين نسبت به يکديگر، وضعيت نامناسب اقتصادي، شغل و درآمد والدين و ...
L. M فرهنگي و اجتماعي انجام نشده است بنابراين پژوهش حاضر در پي درک تفاوت نيمرخ رواني والدين کودکان بزهکار و کودکان عادي ميباشد، زيرا بررسي اين مسئله ميتواند تلويحات باليني و کاربردي متعددي داشته باشد.
مباني نظري تحقيق بخش اول : نيمرخ رواني والدين در مطالعه ي حاضر ابعاد مختلف نيمرخ رواني والدين (شکايات جسماني، وسواس - اجبار، حساسيت بين فردي، افسردگي، اضطراب ، پرخاشگر ي، ترس مرضي، افکار پارانوئيدي و روان پريشي) و ابعاد مختلف ساختار خانواده (همبستگي، بيانگري، تضاد و تعارض ، گرايش سرگرمي و تفريحي، گرايش فرهنگي عقلاني، تاکيدات مذهبي، سازماندهي، جامعه پذيري، منبع کنترل بيروني، آرمان خانوادگي، گسستگي، سبک خانواده آزادمنش ، سبک خانواده بي قيد و بند، سبک خانواده مستبد، به هم تنيدگي) کودکان در معرض بزهکاري به عنوان متغير وابسته در نظر گرفته شده است .