ملخص الجهاز:
"شما درچنین تماشاهایی مثلا میگویید که »بهدریاهای بی پایاب برگردان صدفها را /به ماهیها، به شهر آب برگردان صدفهارا« آن وقت تا خود شما توضیح ندهید کهشما جهان هستی را دریا میبینید وانسانها را صدفهایی که بعضیهایشانمروارید دارند و بعضی ندارند، کسی اینرا نمیفهمد ظاهرا همهی کلمات آشناهستند و دشواری در کار نیست اما اینتماشا، تماشای غریبی است، تماشاییاست که اهل شعر هم نمیفهمند؟ ● معلم: نه این طور نیست، نکته چیز دیگریاست، من در ترانهها و تصنیفها از زبانسادهتری استفاده میکنم.
◊ مودب: یعنی به نظر شما نسبت شاعر باشرع این جوری تعیین میشود، یعنیشاعر باید خودش را تزکیه کند و هنرشاعر پاکیزه و آراسته، هنر پاکیزه ومقبول شرع است؟ ● معلم: بله، بحث همین است، شما یک وقتادای پاکیزگی در میآورید، یک وقتپاکیزهاید، البته پاکیزگیهای جزیی بهپاکیزهگوییهای جزیی منجر میشود ولییک نفر هم در این سیر به پایهای میرسد کهاسمش را لسانالغیب میگذارند.
◊ عندلیبی: آیا باورهایی را که ما راجع بهاولیاء دین داریم، جزء اسطوره نمیدانید؟ ● معلم: ببینید این طور نیست، تاریخ موردستم قرار گرفته است، مثلا همین الان چهارتا آدم شاخ شکسته مثل صعودیها چهار تانشانه را که از آخرین پیامبر عالم باقیمانده است، دارند به انحاء مختلف میسایندتا تمام شود و از صحنه جهان پاک شود.
● معلم: بله این نکته اساسی است که در اینشأنی که من هستم، اتفاقا راحتتر میتوانماز آن موضوعی که میگویید دفاع کنم چونآنهایی که زعیم کشور هستند از من بهترمیتوانند بپذیرند که این برای خودش حرفنمیزند و برای سلامت جامعه حرفمیزند، این حرف و این ایراد شما وارد استو باید آدم قبول کند و باید آدم درصدد باشدبه زبان شعر و ترانه و تصنیف در جهتتسلی جوانها و راهنمایی آنها تلاش بکندو قبول دارم که نباید گذاشت سرنوشتجامعه به دست کسانی بیافتد که بیدریغ هرچیزی را که دلشان میخواهد میگویند ومینویسند."