ملخص الجهاز:
"6- محضر: از جمله عناصر داستان ضحاک استشهادنامهای است که وی پس از احساس خطر از سوی دشمن قطعی خود فراهم کرده، به امضای اجباری سران کشوری و لشگری میرساند: وی میگوید: یکی محضر اکنون بباید نبشت که جز تخم نیکی سپهبد نکشت نگوید سخن جز همه راستی نخواهد بداد اندرون کاستی ز بیم سپهبد همه مهتران بدان کار گشتند همداستان در آن محضر اژدها ناگزیر گواهی نبشتند برنا و پیر25 این استشهادنامه علاوه بر اینکه در پیرنگ داستان نقشی کلیدی ایفا میکند چرا که بهانة خروشیدن کاوه علیه ضحاک میشود نقشی نمادین نیز دارد.
در اغلب حکومتهایی که سلطه بر مردم زیر لوای دین و انسانیت شکل میگیرد حاکم نیاز دارد که ـ ولو زبانی ـ از دیگران اقرار بگیرد که حکومت عادلانهای دارد استشهادنامة ضحاک از این دست بود اما: چو برخواند کاوه همه محضرش سبک سوی پیران آن کشورش خروشید کای پایمردان دیو بریده دل از ترس کیهانخدیو نباشم بدین محضر اندر گوا نه هرگز براندیشم از پادشا خروشید و برجست لرزان ز جای بدرید و بسپرد محضر به پای26 نگاه نمادین به عناصر این داستان زیبایی، عمومیت و انطباق آن را با قیامهای تمام دوران تاریخ توجیه میکند.
عناصر دیگری نیز در این داستان هست که هرکدام در انقلابهای بزرگ دنیا به نوعی متجلی میشود به عنوان مثال ضحاک که دربهدر به دنبال راه چاره میگردد متوجه میشود برای تغییر سرنوشت محتومی که در پی اوست باید چندان خون بریزد که بتواند در آن خون تن بشوید: همی خون دام و دد و مرد و زن بگیرد کند در یکی آبزن اگر کو سرو تن بشوید به خون شود گفت اخترشناسان نگون27 جالب اینکه در این مرحله دیگر تخریب اندیشههای جوانان به نفع خود (خوراندن مغز آنها به ماران) کار ساز نیست."