خلاصة:
مسئله «نبوت» از دیرباز کانون گفتگوهای فلاسفه بوده است. این پژوهش به روش کتابخانهای به تحلیل حقیقت نبوت، بین دو فیلسوف که یکی از مکتب اسلام و دیگری از شریعت یهود است میپردازد. از نگاه هر دو فیلسوف، انسان برای رسیدن به کمال و سعادت حقیقی آفریده شده و تنها راهی که بواسطهی آن به سعادت حقیقی و پایدار میرسد، وجود و هدایتهای نبی است و عمل به دستورات نبیّ، باعث رسیدن آنها به کمال و سعادت میشود. در این تحقیق ابتدا به صورت مستقل، نظریات هر دو فیلسوف را در ارتباط با نبوت بیان کردیم و در پایان تحقیق، مشخص کردیم که نظریات ایشان در ارتباط با حقیقت، ضرورت، صفات، مراتب انبیاء، وظایف و وحی نبیّ، یکسان میباشد، ولی در بخشهای مربوط به تشخیص نبی از غیر نبی، شریعت الهی از غیر الهی، افضل انبیا و گونههای دریافت وحی دیدگاهشان از همدیگر متفاوت است.
ملخص الجهاز:
در اين تحقيق ابتدا به صورت مستقل ، نظريات هـر دو فيلسـوف را در ارتباط با نبوت بيان کرديم و در پايان تحقيـق ، مشـخص کـرديم کـه نظريـات ايشـان در ارتباط با حقيقت ، ضرورت ، صفات ، مراتب انبياء، وظايف و وحي نبـي، يکسـان مـيباشـد، ولي در بخش هاي مربوط به تشخيص نبي از غير نبي، شريعت الهي از غير الهي، افضل انبيـا و گونه هاي دريافت وحي ديدگاه شان از همديگر متفاوت است .
برتـري در صـفات کمـال انسـاني؛ ماننـد علـم ، عـدالت ، شـجاعت و پارسايي(رباني گلپايگاني، ١٣٨٧ش ، ص ١٨٨) از نگاه فارابي، نبي به عنوان رئيس مدينه فاضله و رئيس اجتماع بايد به لحاظ عقلاني، عملي و قدرت تخيل ، به بالاترين مرتبه کمال دست يافتـه باشـد و مطالـب را در بيـداري يـا خواب از عقل فعال دريافت کند و از مرتبه عقل منفعل فراتر رفته و به عقل مسـتفاد رسـيده باشد( فارابي، ١٩٩٥م (ب )، ص ١١٨-١٢١) کسي که داراي چنين رتبه اي باشد سزاوار اسـت که موحي اليه ناميده شود؛ زيرا کسي که به اين مرتبه رسد به او وحي ميشود و در حقيقت ميان عقل فعال و چنين انساني واسطه اي نيست (فـارابي، ١٣٧٦ش ، ص ٨٩)، متکلمـان اماميـه علاوه بر اين که چنين فردي بر ديگر نسان ها افضل است بـر ملائکـه هـم فضـيلت و برتـري دارنــد (مفيــد،١٤٣١ق ، ج ٤، ص ٤٩؛ علامــه حلــي ، ١٤٢٦ق ، ص ١٩٤؛ ســيوري، ١٤٠٥ق ، ص ٣٢٢).