خلاصة:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجیگرانه حمایت اجتماعی ادراکشده و سرزندگی در رابطه سرمایههای روانشناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی شهرستان نیشابور بود. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعهی پژوهش کلیه زنان دارای کودک معلول ذهنی- حرکتی در شهر نیشابور در سال 1400 بودند که تعداد 205 نفر به صورت دردسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش از مقیاس حمایت اجتماعی ادراکشده زیمت و همکاران (1988)، مقیاس امید به زندگی اشنایدر و همکاران (1991)، مقیاس سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) و مقیاس احساس سرزندگی رایان و فردریک (1997)، استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها نیز از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج نشان داد که سرمایه روانشناختی به صورت مستقیم بر امید به زندگی (89/ 0) و به صورت غیرمستقیم یعنی از طریق حمایت اجتماعی بر امید به زندگی (04/ 0) تاثیرگذار بود (01/ 0>p-value). همچنین نتایج حاکی از آن بود که سرزندگی در رابطه سرمایه روانشناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول معلول ذهنی- حرکتی نقش میانجی نداشت (05/ 0<p-value). بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که رابطه سرمایه روانشناختی با امید به زندگی زنان دارای کودک معلول ذهنی و حرکتی یک رابطه خطی ساده نیست و حمایت اجتماعی میتواند این رابطه را میانجیگری نماید.
The aim of the present study was to investigate the mediating role of perceived social support and vitality in the relationship between psychological capital and life expectancy in women with mentally-motor disabled children in Neishabur city. The present research method is descriptive and correlation type. The research population was all women with mentally and physically disabled children in Neishabur city in 2021 then 205 of whom were available as a statistical sample. To collect data, Zimet et al.'s perceived social support (1988), Snyder et al.'s life expectancy questionnaire (1991), Lutans psychological capital questionnaire (2007), and Ryan and Frederick's vitality questionnaire (1997) were used. Pearson's correlation test and path analysis were used to analyze the data. The results showed that psychological capital had a direct effect on life expectancy (0.89) and indirectly through social support on life expectancy (0.04) (p-value <0.01). Also, the results indicated that vitality did not play a mediating role in the relationship between psychological capital and life expectancy in women with mentally-motor disabled children (p-value<0.05). Based on the findings of this research, it can be concluded that the relationship between psychological capital and life expectancy of women with mentally-motor disabled children is not a simple linear relationship and social support can mediate this relationship.
ملخص الجهاز:
آزمون مدل ساختاری سرمایه های روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی - حرکتی : نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراکشده و سرزندگی فریبا عابدی کارشناس ارشد مشاوره خانواده ، مؤسسه آموزش عالی بیهق ، سبزوار، ایران .
چکیده هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گرانه حمایت اجتماعی ادراکشده و سرزندگی در رابطه سرمایه - های روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی - حرکتی شهرستان نیشابور بود.
همچنین نتایج حاکی از آن بود که سرزندگی در رابطه سرمایه روان شناختی با امید به زندگی در زنان دارای کودک معلول ذهنی - حرکتی نقش میانجی نداشت (٠٠٥ مقاله حاضر برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره خانواده مؤسسه آموزش عالی بیهق است .
با عنایت به مطالب عنوان شده و رابطه بین سرمایه روان شناختی و امید به زندگی، محقق در این پژوهش در پی عواملی است که بتواند روابط بین عوامل مذکور را میانجیگری نماید؛ ازآنجاییکه حمایت اجتماعی به طور معناداری توانایی افراد برای مقابله با را پیش بینی می کند و تأثیر مستقیمی بر انعطاف پذیری شناختی افراد دارد (تیندلی ٥ و همکاران ، ٢٠٢٢)؛ از این مؤلفه به عنوان میانجی در رابطه سرمایه روان شناختی با امید به زندگی مادران دارای کودک معلول ذهنی حرکتی استفاده گردید.
نتایج مدل سازی معادلات ساختاری نشان داد که حمایت اجتماعی ادراکشده در رابطه سرمایه روان شناختی با امید به زندگی در مادرانِ دارای کودک معلول ذهنی -حرکتی نقش میانجی دارد.