خلاصة:
هدف از پژوهش حاضر بررسی پیشبینی نگرش به مد براساس عملکرد افراد در باورهای دینی، سبکهای دلبستگی (ایمن، اجتنابی، اضطرابی) و ویژگیهای شخصیتی میباشد. این مطالعه از نوع توصیفی−همبستگی و جامعه آماری آن شامل دانشجویان دختر متأهل و مجرد در مقطع کارشناسی در رشتههای مختلف دانشگاه شهید باهنر کرمان است که از بین آنها 300 نفر به روش نمونهگیری ساده بهعنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامههای نگرش به مد صفارینیا و همکاران (1391)، عمل به باورهای دینی نیلسون (1976)، سبکهای دلبستگی کولینز و رید (1990) و تیپهای شخصیتی مککری و کاستا (2020) بهره گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون رگرسیون خطی چندگانه استفاده شد. نتایج تحلیلها نشان داد: در پیشبینی نگرش به مد از روی متغیرهای عمل به باورهای دینی، ویژگیهای شخصیت و سبکهای دلبستگی، عمل به باورهای دینی به صورت معکوس توانستند نگرش به مد را در دانشجویان پیشبینی کنند. فقط ویژگی شخصیتیِ برونگرایی و سبک دلبستگی اضطراب−دوسوگرا به صورت مستقیم و ویژگی شخصیتیِ دلپذیر بودن و عمل به باورهای دینی به صورت معکوس توانستند نگرش به مد را در دانشجویان پیشبینی کنند. در پیشبینی نگرش به مد از روی ویژگیهای شخصیتی، ویژگیهای شخصیتیِ برونگرایی و انعطافپذیری به صورت مستقیم و ویژگی شخصیتیِ دلپذیر بودن به صورت معکوس توانستند نگرش به مد را در دانشجویان پیشبینی کنند و در پیشبینی نگرش به مد از روی سبکهای دلبستگی، فقط سبک دلبستگیِ اضطراب−دوسوگرا به صورت مستقیم توانست متغیر نگرش به مد را در دانشجویان دختر کرمان پیشبینی کند.
The purpose of this study was to predict attitudes to fashion based on the practice of religious beliefs, attachments styles (secure, avoidant, and anxious), and personality traits. The population of this descriptive-correlational study was married and unmarried female undergraduate students in different fields in Shahid Bahonar University of Kerman. 300 students were selected among them by the simple random sampling as the sample. The data were gathered by the questionnaires of attitudes to fashion (Safarinia et al., 2011), the practice of religious beliefs (Nilsson, 1995), attachment styles (Collins and Read, 1990), and the NEO-Five Factor Inventory (NEO-FFI) (McCrae & Costa, 1990). The multiple linear regression technique was applied for analyzing the data. According to the results, in the case of predicting the attitudes to fashion based on the variables of the practice of religious beliefs, personality traits, and attachment styles, the practice of religious beliefs could indirectly predict students' attitudes to fashion. Only the personality trait of extroversion and ambivalent-anxious attachment style could directly, and the personality trait of agreeableness and the practice of religious beliefs could indirectly predict students' attitudes to fashion. In the matter of predicting the attitudes to fashion based on the variable of the personality traits, the personality traits of extroversion and flexibility could directly, and the personality trait of agreeableness could indirectly predict students' attitudes to fashion. In addition, in the case of predicting the attitudes to fashion based the variable of the attachment styles, only ambivalent-anxious attachment style could directly predict female students' attitudes to fashion.
ملخص الجهاز:
پـژوهش اسـدي جلودار و همکاران (۱۳۹۴) با عنوان «بررسي باورهاي ديني با مدگرايي در بين دانش آموزان » نشان مي دهد، مد پديده اي است کـه از زمـان پيـدايش زنـدگي اجتمـاعي در روي ايـن کـره خـاکي بـه شکل هاي مختلف مشاهده و از اين پديده در جهت پيشبرد اهداف اقتصادي ، اجتماعي ، سياسـي و ديني بهره برداري ميشود.
با توجه به اينکه پديده مدگرايي بيشتر جوانان را درگير کرده ، و با در نظر گرفتن آنکه دو سوم جمعيت کشور ايران جوان هستند و مدگرايي در بين جوانان ايراني شيوع يافته است و اين پديده پيامدهاي منفي و زيانباري از نظر فرهنگي براي جامعه دارد و با توجه به مسائلي همچون رابطه فرهنگ و مد، عوامل مـؤثر بر نگرش فرد به مد برآنيم در اين تحقيق به پيش بيني عواملي ازجمله سبک هـاي دلبسـتگي ، تيـپ هـاي شخصيتي و يا عمل به باورهاي ديني را که مي توانند در گرايش افراد به مد مؤثر باشند، از ديدگاه جوانـان در ابعاد مختلف بررسي کنيم ؛ بنابراين هدف از اين پژوهش ، پيش بيني نگرش به مد براسـاس عمـل بـه باورهاي ديني ، ويژگي هاي پنج گانه شخصيت و سبک هاي دلبستگي است .
Journal of Personality and Social Psychology, 58(4), 644-663.