ملخص الجهاز:
"ابتدا بنده فکر میکنم باید از یک مخاطره جدی سخن بگوییم که به نظر بنده بخصوص در این دوران، مقولات مهم حقوقی فلسفی مثل آزادی، جمهوریت، مشارکت، حقوق بشر، برابری، عدالت و جامعه مدنی را همواره تهدید کرده و میکند و آن مخاطره، عوامانه کردن سطح و زبان گفتوگو درباره این مقولات است، بویژه این که اینها معمولا مقولات جاذبهدار است و منشأ تحولات اجتماعی و سیاسی میشود و کسانی از هر دو طرف قضیه هستند، چه منتقدان حدود آزادی و چه مدافعان آزادیهای مطلق، که وسوسه میشوند در بحث از آزادی به جای نوشتن کلمه مار، شکل مار را بکشند و این را بیشتر مقرون به صرفه میدانند.
اگر دایره بحث را خیلی وسیع بگیریم، به هیچ وجه نمیشود درباره آن بحث نظری انجام داد و هیچ ثمره حقوقی ـ عملی هم نمیتوان بر آن مترتب کرد؛ در حالی که در دنیا مترتب میکنند، یعنی قانون اساسی را بر این اساس مینویسند و این نزاع آزادی غربی و آزادی اسلامی، در طول بیست سالی که انقلاب تعریف جدید از انسان و پیام جدیدی برای اداره جامعه داده، برقرار بوده است، تا امروز که میبینید هنوز آن بحث ادامه دارد.
چرا در نسل بعدی متفکران اسلامی ما، مثل مرحوم دکتر شریعتی و دیگران باز در مورد آزادی مطلب مینویسند، بحث میکنند و میگویند حدودش چیست؟ بنده مقصودم این است که این بحث جدید وارد شده؛ اما نکتهای را که من باز نمیتوانم بفهمم و سؤال دوم من از آقای رحیمپور است؛ این که اگر ما بگوییم علما و مراجع ما در زمان صفویه، یا قاجار راجع به آزادی چیزی نگفتهاند و چیزی ننوشتهاند، چرا ما باید از این مسأله نگران بشویم و به هراس بیفتیم."