خلاصة:
نوشتار حاضر پیرامون قصههایی از مثنوی میباشد که حاوی نکات درمانی و پزشکی است؛ بدین منظور نگارندگان تمام داستانهای مثنوی را بررسی و موتیفهای درمانی و پزشکی را از آن استخراج کردند. این گزارهها بدون در نظر داشتن نام گوینده به تجویزهای یک پزشک میماند. این پژوهش نشان داد که مولانا با مفاهیم پزشکی آشنا بوده است و برای القای مقصود از گزارههای درمانی و پزشکی استفاده کرده است؛ سراینده در لابهلای داستانهای مثنوی در کسوت یک پزشک پدیدار شده است و به تشریح بیماریهای جسمی و بهویژه بیماریهای روحی و طریق درمان آنها پرداخته است. عمدة مطالب درمانی مطروحه در مثنوی در ارتباط با مزاجشناسی، نبضشناسی، گیاهدرمانی و شیوههای درمان است. در بسیاری از داستانها، شخصیت اصلی داستان درگیر یک بیماری جسمی یا روحی بوده که توسط طبیب جسمانی یا روحانی، وضعیت او بهبود یافته است.
This study is related to those narratives of Mathnawi which contain therapeutic points. For this purpose, the authors discovered the therapeutic and medical motifs from all Mathnawi narratives. These statements are like a medic's prescription, regardless of the narrator's name. This study showed that Rumi was familiar with medical concepts and used therapeutic propositions to induce meaning. This study showed that Rumi was familiar with medical concepts and used therapeutic propositions to induce meaning. The poet has emerged as a physician among the stories of Mathnawi. He describes physical illnesses, especially mental illnesses, and ways to treat them. The main therapeutic topics discussed in Mathnawi are related to temperament, pulmonology, and herbal medicine and treatment methods. In many narratives, the main character is involved in a physical or mental illness that has been improved by a physical or spiritual physician.
ملخص الجهاز:
اين پژوهش نشان داد که مولانـا با مفاهيم پزشکي آشنا بوده است و براي القاي مقصود از گزاره هاي درماني و پزشکي استفاده کـرده اسـت ؛ سراينده در لابه لاي داستان هاي مثنوي در کسوت يک پزشک پديدار شده است و بـه تشـريح بيمـاريهـاي جسمي و به ويژه بيماريهاي روحي و طريق درمان آن ها پرداخته است .
پژوهشگران بسياري با رويکردهاي گوناگون ، نگاشته هايي در اين باب ارائه داده اند، براي نمونه ميتوان به مقالۀ جواد وهاب زاده با عنوان «نخستين داستان دفتر اول مثنوي معنوي از ديدگاه اخلاق پزشکي با نگاهي بر تفسير زنده ياد دکتر زرين کوب » (١٣٨٦) و يا مقالۀ «هفت شيوة روان درماني در مثنوي» (١٣٩٣) از زهرا نصر اصفهاني و مائده شيري اشاره کرد، عبدالعظيم کريمي نيز در کتاب «عشق درماني» (١٣٨٣) و بهجت السادات حجازي در کتاب «طبيبان جان ، گرايش هاي روان شناختي و روان درماني در اشعار مولانا و عطار» (١٣٨٩) و آفاق ملکيان در رسالۀ «پديدارهاي روان درماني در مثنوي مولوي» (١٣٧٤) و حسين علي قبادي و مصطفي گرجي در مقالۀ «تحليل داستان پادشاه و کنيزک بر مبناي شيوة تداعي آزاد و گفت وگوي سقراطي» (١٣٨٦) و نعمت الله پناهي و همکاران در مقالۀ «اقتراحيۀ مولوي در صورت بندي تمثيلي درد و رنج انسان » (١٣٩٧) از ديدگاه روان درماني و عرفاني، موضوع را بررسيده اند؛ اما ازآنجاکه تاکنون هيچ گونه پژوهش مستقلي دربارة بن مايه هاي پزشکي در قصه هاي مثنوي صورت نگرفته است ، اين پژوهش بر آن است که به شيوة تحليلي و منسجم ، نگاهي مستدل به اين موضوع بياندازد.