ملخص الجهاز:
"و نیز هیچکس نمیتواند ثابت کند که مثلا تماشای تابلوی لبخند مونالیزا از گوش سپردن به سمفونی پنج بتهوون لذتبخشتر است یا برعکس پس بههمین ترتیب،جستوجو برای یافتن حکمی باارزش قاطع در مقایسه میان هنری که از حس بینایی بهره میگیرد و با تصاویر کار میکند،و هنری که حس شنوایی را به کار میگیرد و با اصوات و کلمات بازی میکند،ما را به جایی نخواهد رساند،چراکه هرکدام قابلیتهای خاص خودش را دارد،با محدودیتها و حصارها ویژه ازسویی و گستردگیها و تواناییها ازسوی دیگر،اما پاسخ به این پرسش که آیا کلام شنیداری یا مکتوب در ذهن مخاطب باید تبدیل به تصویر ذهنی شود،تعیبر و گزاره گردد یا نه،مبحثی را پیشروی میگشاید که البته بسیار مهم است،اما در حیطهء این مطلب نمیگنجد.
چنانچه تئاتر پنجاه سال اخیر،به سمت نوعی ضد دیالوگ پیش میرود؛حال آنکه برای مثال در عصر شکسپیر،باتوجه به خصوصیات دوران،گفتار نمایشنامهها نهتنها پرمعنا و عمیق است بلکه به پیروی از سبک باروک،سبک غالب آن دوران،مملو است از ریزهکاریها و ظرایف کلامی،مثل جناس و استعاره،و بالاخره درکنار همهء انواع این هنر،شکل دیگری از تئاتر به صورت منسجم در روم باستان شکل میگیرد که به پانتومیم شهرت مییابد و تقلیدی است؛بدون استفاده از هرگونه کلام و یا گفتوگو.
یکی از دلایلی که در یک اثر نمایشی،بازیگر،مهلت بیشتری مییابد تا در دیالوگها کندوکاو کند،گستردگی و وسعت عملی است که قراردادی بودن این هنر به گفتار میدهد چنانکه پیشتر نیز گفته شد.
یکی از روشهای مستعمل برای بیان خصوصیات یک فرد، سخن گفتن دو یا چند نفر در حضور یا غیاب اوست هرچند در این شیوه،ممکن است تماشاگر بیشتر متوجه ذهنیات گویندگان شود تا سومشخص غایب."