خلاصة:
جرائم یقه سفید، جرائمی هستند که اصولاً، افراد طبقه بالای اجتماعی و اقتصادی به ارتکاب آن، دست مییازند. کتی دالی، اصطلاح یقه صورتی را رواج داد. این اصطلاح، به جرائم یقه سفیدی اشاره دارد که زنان در محیط کار خود به ارتکاب آن، مبادرت می کنند. اهمیت جرائم یقه سفید و جرائم یقه صورتی و دامنه ی وسیع تأثیرگذاری آن بر ابعاد زیربنایی یک جامعه، غیر قابل اغماض است؛ بدین جهت، اهتمام جدی و برنامه ریزی دقیق در نظارت بر رفتار مرتکبین اینگونه جرائم و کیفر آنها ضروری است. پژوهش حاضر، وضعیت جنسیت را در وقوع جرائم یقه سفید، در ایران و نروژ، بررسی می کند؛ اینکه وقوع جرائم یقه سفید، از نظر جنسیتی، خنثی است و یا شامل جنسیت خاصی است؛ از این رو، تفاوت مردان و زنان از نظر ماهیت جرائم یقه سفید و نقش آنان در این جرائم، مورد بررسی قرار میگیرد. یافتههای پژوهش، حکایت از این دارد که جنایات یقه سفید در نروژ و ایران مشابه یکدیگر هستند و این فرضیه را که تفکیک جنسیتی در جامعه و محل کار، عامل به وقوع پیوستن جرائم یقه سفید است، غیر ثابت و قابل تردید است. در نتیجه، نابرابری جنسیتی، حداقل، تا آنجا که با دسترسی به بازار کار و سایر منابع مرتبط است، منشأ شکاف جنسیتی در جرائم یقه سفید نیست.
White-collar crimes are crimes that are mainly committed by people from the high social and economic class. Katie Daly popularized the term "pink collar". This term refers to the white-collar crimes that women committed in their workplaces. The importance of white-collar crimes and pink-collar crimes and its wide range of impact on the basic dimensions of a society is non-negligible; for this reason, serious effort and strict planning is necessary in supervising the behavior of perpetrators of such crimes and their punishments. This research considers the gender status in white-collar crimes in Iran and Norway; that the occurrence of the white-collar crimes is gender neutral or includes a special gender; so the difference between men and women in terms of the nature of white-collar crimes and their roles in these crimes are examined. The findings of research suggest that the occurrence of white-collar crimes in Norway and Iran are similar to each other and this hypothesis that gender segregation in society and workplace is the cause of white-collar crimes is questionable. As a result, gender inequality is not the origin of the gender gap in white-collar crimes, as far as it is related to access to the labor market and other resources.
ملخص الجهاز:
يافته هاي پژوهش ، حکايت از اين دارد که وقوع جرائم يقه سفيد، در نروژ و ايران مشابه يکديگر هستند و اين فرضيه را که تفکيک جنسيتي در جامعه و محل کار، عامل به وقوع پيوستن جرائم يقه سفيد است ، غير ثابت و قابل ترديد است ؛ در نتيجه ، نا برابري جنسيتي ، حداقل تا آنجا که با دسترسي به بازار کار و ساير منابع مرتبط است ، منشأ شکاف جنسيتي در جرائم يقه سفيد نيست .
از طرف ديگر هرچه ميزان فرصت حضور زنان در عرصه هاي اجتماعي بيشتر شود، احتمال اينکه آن ها دست به ارتکاب جرائم يقه سفيد بزنند بيشتر خواهد بود که بعضي از تحقيقات نيز به اين موضوع اشاره کرده اند.
براي محققان اين مطالعه از جمله پيتر گوتشالک ٢ که از محققان به نام نروژ است ، خيلي سخت بود باور کند، در چنين جامعه اي برابر خواهي از نظر جرائم يقه سفيد داراي تفاوت هاي بزرگ بين دو جنس است .
با توجه به اينکه زنان در نروژ به اندازه مردان به مشاغل مديريتي سطح بالا دسترسي دارند با بررسي رابطه ي ميان اين دسترسي و ارتکاب جرائم يقه سفيد در محل کار، و مقايسه جرائم يقه صورتي و يقه سفيد ميتوان از نتايج آن در کشور ايران بهره برد.
اين خصوصيت از جرائم يقه سفيدها در جوامعي مثل ايران که به صورت سنتي ، زنان کمتر فرصت حضور در عرصه هاي اقتصادي و فعاليت هاي مالي را داشته اند و از طرف ديگر عرصه ي انحصاري مردان تلقي شده است ، برجسته تر است (قورچي بيگي، ١٣٩٨، ٢٣٤).