خلاصة:
ادبیات عامیانۀ هر قوم و خطّهای اعم از نظم و نثر و ادبیات شفاهی نشاندهنده و بیانگر فکر، باور، آداب و رسوم، رفتار، مناسبات فرهنگی و اجتماعی و شیوۀ زندگی است. در میان ضربالمثلهای شهرستان رستم، حیوانات نقش قابل ملاحظهای دارند. با بررسیهای انجامشده، یک هفتم ضربالمثلها به حیوانات اختصاص دارد. این حیوانات که به دو گروه اهلی و وحشی تقسیم میشوند، حیواناتی هستند که با زندگی مردم این دیار ارتباط تنگاتنگ دارند. نگاه به جامعۀ حیوانات در این مَثلها در واقع جامعهشناسی انسانهاست. بعضی از رفتار، حرکات، خلق و خوی حیوان در انسان منعکس شده است که این امر، مَثلی بر پایۀ تشبیه، استعاره یا کنایه را فراهم آورده است. حیواناتی که انسان در زندگی روزمره بیشتر با آن ارتباط داشته است، ضربالمثل بیشتری در شأن اوست و انعکاس رفتارش چشمگیرتر است. حیوانی که خدمت بیشتری عرضه میکند، نقش بیشتری را در پرورش ایفا می کند و آن که برای زندگی تهدید است، فردی است که رفتارش در جامعه منفی است و کاربرد مثل در شأن وی در حقیقت برای آن است که در اصلاح خویش بکوشد. توصیف یک حیوان در ضربالمثل، در حقیقت بیان مشخصۀ فردی است که دارای این صفت است. این همه مَثل در شأن حیوانات با کاربردی که آنان در فرهنگ مردم این شهرستان دارد، جز تربیت، رشد و آموزش، قصد و هدفی در آن متصوّر نیست که این موضوع خود به نقش مهم انسانسازی به منظور ایجاد جامعهای سالم تأکید دارد.
The folk literature of every nation and region, including poetry and prose, and oral literature, reflects and expresses thought, belief, customs, behavior, cultural and social relations, and the way of life. Among the proverbs of Rostam city, animals play a significant role. According to the studies, one-seventh of the proverbs are dedicated to animals. These animals, divided into domestic and wild, are animals closely related to the lives of the people of this land. Looking at the animal community in these parables is in fact the sociology of humans. Some of the animal's behavior, movements, and temperament are reflected in humans, which provides a parable based on allegory, metaphor, or irony. The animals with which man is most associated in daily life have more proverbs in his dignity and the reflection of his behavior is more dramatic. The animal that offers the most services is a human with a positive role, and the one that threatens life is a person with a negative role. A description of an animal in a proverb is in fact an expression of the characteristic of the person who is characterized by it. All this, like the dignity of animals, with their application in the culture of the people of this city, is nothing but education, growth and training, which emphasizes the important role of humanization to create a healthy society.
ملخص الجهاز:
گرگ شکست نتيجۀ تنبلي است و پيروزي در دل تلاش و کوشش نهفته است ؛ قبلاً بدي کم بـود ولـي اکنـون افزون شده است ؛ دورويي و رياکاري؛ آن که نتواند از خود دفاع کند محکوم به شکسـت اسـت ؛ بـراي رهايي از دست دشمن بايد او را نابود کرد؛ از تنبيه و مکافات روزگار عبرت نگرفتن و به مسير نادرسـت ادامه دادن ؛ هنر، امري فردي است نه اجتماعي؛ اين که گروهي ظالم ، مظلومي را از پاي درآورنـد، هنـر نيست بلکه مذمت آنان است ؛ به خاطر رفتار بد از روشنايي گريزان بودن و رفتار گذشـته سـبب نـابودي آينده گشتن ؛ خيانت کردن ؛ وقتي تهديد نباشد، ضعيف قوي مي شود و ادعاي سـروري ميکنـد؛ همـۀ اين ها مواردي است که در رفتار گرگ نهفته است .
خر خداوند بهتر ميداند که هر کسي چه لياقتي دارد؛ هيچ اتفاقي نيفتاد، از مشکلي که پيش آمد بگـذريم ؛ دنيا، دار مکافات است ؛ تکليفش با خودش مشخص نيست ؛ پير را جواني نشايد؛ آن که مشکل دارد به دنبال بهانه ميگردد؛ بستر سازي براي کاري که هنوز انجام نشده اسـت ؛ عمـل مهـم اسـت نـه گفتـار؛ انسان هوشيار يک اشتباه را دو بار تکرار نميکند؛ تغيير صورت در سيرت بيتأثير است ؛ کارهـا هميشـه بر يک منوال نيست ؛ ديدن بر رفتار تأثير دارد؛کالايي که ارزان است ، کارايي چنداني ندارد؛ کار بيفايـده انجام دادن ؛ در تقسيم ، عدالت را رعايت نکردن ؛ کار را کس ديگر انجام ميدهد، سـود و منفعـت عايـد ديگري ميشود؛ عمر را در جهالت به سر بردن ؛ به چيز بي ارزش براي رفع نياز اقدام کن اما منت انسان پست را نکش ؛ بچه بايد در مجالس و محافل همراه مادر باشد، نه پـدر؛ رودربايسـتي را کنـار بگـذار؛ شعور و فهم گفتگو و ارتباط اجتماعي بـا ديگـران را نداشـتن ؛ مطيـع بـودن ؛ نتيجـۀ رفتـار و عملـت را مشاهده کن ؛ پند دادن انسان نادان بيفايده است ؛ اوضاع آشفته و پريشان است .