خلاصة:
مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر بررسی مبادی و دلایل دیدگاه اپیکوروس مبنی بر ناموجه دانستن هراس از مرگ است و اینکه آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ در اندیشه و فلسفۀ اپیکوروس، روح فانی است و لذا مرگ بمعنای فناست. برغم آنکه بعقیدۀ او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را مانع از رسیدن به سعادت میداند و لذا بر ناموجه بودن آن استدلال میکند و نحوۀ مواجهۀ صحیح با مرگ را نیز تبیین میکند. در این نوشتار، ضمن ارائۀ تقریری نوین از دیدگاه اپیکوروس تلاش شده تا اولاً، آراء و ادلۀ وی در سیاق و سابقۀ فرهنگی و فلسفی مربوط، طرح و ارزیابی شود و ثانیاً، بیان شده که باید «هراس از فرایند مردن» را از «هراس از مرده بودن» متمایز دانست تا بدینوسیله معنا و مفهوم نظریۀ اپیکوروس معلوم گردد و مقصود او واضح شود.
this study investigates the basic principles and arguments of epicurean philosophy in relation to the baselessness of fear of death and whether his reasoning in this regard is justified. in epicurus’ philosophy, the soul is mortal and, thus, death means annihilation. he believes that although this idea does not negate happiness, fear of death impedes happiness. hence, he provides some arguments to prove that it is unjustified and explains the correct way of encountering death. here, while presenting a new interpretation of epicurean view of fear of death, the author tries to propound and evaluate his views and arguments in the cultural and philosophical context of this problem and emphasizes that one must make a distinction between “fear of the process of dying” and “fear of being dead” in order to clearly understand the epicurean view in this regard.
ملخص الجهاز:
بنابرین لازم است بررسی شود که آیا آراء اپیکوروس نیز میتواند بسان این دیدگاهها و بلکه بهتر، برای یاریدادن ما در مواجهۀ درست با مرگ موفق باشد؟ و او تا چه حد میتواند مدعای خود مبنی بر ناموجه بودن هراس از مرگ را موجه سازد؟ در ادامه، ابتدا به بررسی نظریات فلاسفۀ پیشین در باب موضوع مرگ خواهیم پرداخت و سپس بحث هراس از مرگ و مسائل مرتبط با آن مطرح میشود و در نهایت نشان خواهیم داد که دیدگاه اپیکوروس در اینباره چیست؟ و او بدین منظور، چه دلایلی را آورده است؟ نکتۀ قابل توجه در نوشتار حاضر اینست که تلاش شده تا زمینه و سابقۀ فلسفی و فکری اپیکوروس لحاظ شود و بدین ترتیب مفاد قول او واضح گردد.
با عنایت به این موضوع میتوان پرسشهایی در مورد مرگ و مواجهه با آن از نظر اپیکوروس مطرح نمود: الف) آیا فرآیند مردن، بد است؟ ب) آیا مرده بودن، أمری بد است؟ ج) آیا اساساً موجودی فانی بودن، بد است؟ د) آیا مردن در این زمان خاص با زمان دیگری متفاوت است؟ خود اپیکوروس بجای آنکه بر پرسش از بد (شر) بودن مرگ تمرکز کند، بر این پرسش تأکید کرده که آیا ترس از مرگ، عقلانی است؟ اما در عین حال مسلم است که ترس از مرگ با شر یا بد تلقیکردن مرگ مرتبط است، زیرا ترس چیزی نیست جز «واکنش ما در مقابل اتفاق بدی که قرار است در آینده رخ بدهد».