خلاصة:
با وجود تلاشهای اثربخش بسیاری که در گذشته برای مدیریت شهر انجام شده است، اما در برخی موارد نبود قوانین، مقررات و دستورالعملهای کارا و اجرایی و نیز ناهماهنگی بین شهرداریها، سازمانهای دولتی و ارگانهای ذینفع، نواقصی را در بخشهای مختلف اداره شهر در مواجه با بحران به همراه داشته است. امروزه شهرنشینی شتابان، موقعیت جغرافیایی نامناسب مراکز جمعیتی، عدم توجه به پهنه بندی خطرات، عدم تحقق برنامههای توسعه منطقهای، رشد نامتوازن مناطق، نزدیکی مراکز جمعیتی به یکدیگر و افزایش تراکم جمعیتی سبب شده است تا در زمان وقوع بلایای طبیعی، با سوانحی بزرگ مقیاس مواجه شویم که این موضوع چالشهای جدی را ایجاد مینماید. از طرفی به جهت هزینه بر بودن اقدامات پیشگیرانه در مواجه با سوانح طبیعی به ویژه در کشورهای درحال توسعه، لزوم پرداختن به مدیریت حین بحران جهت پاسخگویی سریع واثربخش به سوانح، به امری غیرقابل انکار بدل شده است. رشد شتابان شهرنشینی وگسترش بیرویه شهرها، معضلات و پیچیدگیهایی را به همراه داشته است. از پیامدهای این پدیده، شدت یافتن ضرب اهنگ تغییر فضایی_ کالبدی شهرها به طور اعم در مرا کز شهری، بافتهای کهن و اصولا بخشهای مرکزی شهرها بطوراخص بوده است که اغلب سبب افت منزلتهای اجتماعی، نابسامانی در سازمان فضایی_کالبدی، زوال اقتصادی و نا کارآمدی کارکردی در این محدود هها شده است؛ و در نتیجه میتوان گفت وسعه شهر و مدیریت بحران مروری بر گذشته نشان میدهد که وقوع بلایای طبیعی نظیر سیل، زلزله و غیره، معمولا تاثیرات مخرب و زیانباری بر سکونتگاههای انسانی باقی گذارده و تلفات و خسارات سنگینی به جا گذاشته است. لذا از دیدگاه ایمنی، بهترین و مناسبترین اقدام لازم، جداسازی انسان از منطقه خطر است؛ چرا که نمیتوان خطر را محدود یا به طور کامل تحت کنترل درآورد.