خلاصة:
اقامه حجاب یکی از مصادیق اقامه دین و از اهم وظایف حکومت اسلامی است که اتخاذ هر رویکردی درباره آن با تأثیرات متفاوتی در اجتماع و حکمرانی همراه خواهد بود. پژوهش حاضر بهروش تحلیلی- اسنادی و با هدف بررسی فقهی مسئولیت حاکمیت اسلامی در مسئله اقامه حجاب با وجود مفاهیمی همچون عدم تنجز، عدم پذیرش، ترتب مفسده، عدم تأثیر و عدم رضایت اجتماعی درباره این موضوع انجام شد. نتایج بررسیها نشان داد که هیچیک از این موارد، رافع مسئولیت حکومت اسلامی نسبت به اقامه حجاب نیست. حکومت اسلامی باید با تحقق شرایط امربهمعروف و نهیازمنکر نسبت به تنجز تکلیف با ارشاد جاهل، و زمینهسازی تأثیر آن در جامعه از باب مقدمه واجب در محدودهای که جامعه به معروف بودن آن اذعان دارد، با بیحجابی و آن نوع از بدحجابی که برای جامعه مفسدهآور است، مقابله نماید. بهرهگیری از ابزارها، شیوههای اجرایی و مجازاتهای متناسب با تفاوتهای فرهنگی، برای جلوگیری از بروز تزاحم بین مصلحت الزام به حجاب و مصالح دیگر، ضرورت دارد.
Wearing Hijab is one of the examples of religion and it is one of the most important duties of the Islamic government that taking any approach about it has different effects on the society and government. This analytical-documentary research was conducted with the purpose of investigating jurisprudentially the responsibility of the Islamic government to the issue of Hijab regarding some concepts such as the lack of Tanajjoz, lack of acceptance, order of corruptions, lack of influence, and lack of social satisfaction. The results showed that none of them relieves the responsibility of the Islamic government to Hijab. The Islamic government must stand against not wearing Hijab and that kind of Hijab that has corruptions for the society by both providing the conditions of enjoining good and forbidding evil, concerning with the Tanajjoz of duty by guiding the ignorant people, and preparing the influence of Hijab in the society, as an obligatory introduction, in a region whose people acknowledge that as a good issue. It is necessary to take advantage of tools, implementation methods, and punishments that are appropriate to cultural differences in order to prevent conflict between the expediency of the obligation to wear Hijab and other expediencies.
ملخص الجهاز:
پژوهش حاضر بهروش تحلیلی- اسنادی و با هدف بررسی فقهی مسئولیت حاکمیت اسلامی در مسئله اقامه حجاب با وجود مفاهیمی همچون عدم تنجز، عدم پذیرش، ترتب مفسده، عدم تأثیر و عدم رضایت اجتماعی درباره این موضوع انجام شد.
حکومت اسلامی باید با تحقق شرایط امربهمعروف و نهیازمنکر نسبت به تنجز تکلیف با ارشاد جاهل، و زمینهسازی تأثیر آن در جامعه از باب مقدمه واجب در محدودهای که جامعه به معروف بودن آن اذعان دارد، با بیحجابی و آن نوع از بدحجابی که برای جامعه مفسدهآور است، مقابله نماید.
پژوهش حاضر بهدنبال ارزیابی نسبت مفاهیمی مانند عدم پذیرش، عدم تأثیر، عدم رضایت و ترتب مفسده که جنبه اجتماعی دارند با مشروعیت اقامه حجاب توسط حکومت اسلامی است.
در بیشتراین پژوهشها مسئولیت حکومت نسبت به الزام بر حجاب و نه اقامه حجاب مورد توجه بوده است درحالیکه پژوهش حاضر با هدف بررسی فقهی پیوند مشروعیت اقامه حجاب 1 توسط حاکمیت اسلامی با مفاهیمی مانند تنجز، تأثیر، رضایت و پذیرش اجتماعی انجام شد.
باید دانست که باوجود دخالت قید پذیرش اجتماعی در صدق معروف و منکر، وظیفه اقامه حجاب توسط حکومت اسلامی ساقط نمیشود؛ زیرا اصل مسئله حجاب، امر معروفی است.
البته این بهمعنای عدم مسئولیت حکومت نسبت به اقامه حجابی فراتر از محدوده شناختهشده نزد عرف جامعه نیست، بلکه حکومت اسلامی باید با معروفسازی حجاب و منکرسازی بیحجابی، مقدمات اقامه حجاب را درحد مورد قبول شریعت فراهم کند.
بنابراین، وظیفه حکومت نسبت به آن حد از الزام که مفسده اهم را مترتب نکند، ساقط نمیشود و حکومت اسلامی باید با بیحجابی و آن صنف از بدحجابی که برای جامعه مفسدهآور است (ر.