خلاصة:
زمینه و هدف
میزان قابلیت تبدیل یک اثر ادبی بویژه رمان یا داستان کوتاه به روایتی سینمایی، نیازمند بررسی سبک و سیاق نویسنده آن اثر است. لذا اساس هر پژوهش علمی ضرورتا باید در چارچوب نظریه یا تیوری خاصی مورد ارزیابی واقع شود، اما با توجه به موضوع مقاله حاضر که در محدوده ادبیات سینمایی است، الگو یا رویکرد معتبر و قابل اعتنایی یافت نشد؛ لذا نویسندگان این مقاله با بررسی سبک شناسانه، به تحلیل دو اثر داستانی «هما» و «زیبا» نوشته محمد حجازی پرداخته اند تا از منظر فکری و ادبی به این سوال پاسخ دهند که آیا این دو اثر قابلیت تبدیل به فیلمنامه را دارد یا خیر؟
روش مطالعه
این جستار براساس مطالعات کتابخانه ای، با رویکردی توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. جامعه آماری این پژوهش دو داستان بلند «هما» و «زیبا» نوشته محمد حجازی است که در قالب سبک شناسی، در دو بستر فکری و ادبی مورد بررسی قرار گرفته است.
یافته ها
محمد حجازی بصورت توامان از مکاتب ریالیسم و رمانتیسم بهره برده است. تشبیهات او در شخصیت پردازی و شرح حالات درونی شخصیتها از بسامد بالایی برخوردار است. استفاده از واژه های عربی، کوچه بازاری و در مواردی اصطلاحات اشرافی که از خصیصه های مکتب رمانتیسم است، به ساحت زبانی او رنگی متمایز از دیگر نویسندگان داده است. ابعاد جسمانی و روانی شخصیتها به موازات هم به مخاطبان اثر شناسانده میشود.
نتیجه گیری
داستانهای «زیبا» و «هما» از جمله آثار محمد حجازی هستند که با توجه به شیوه شخصیت پردازی و به کارگیری عناصر داستانی مناسب، این قابلیت را دارند که به روایتهای نمایشی یا فیلمنامه تبدیل شوند؛ بخصوص اینکه هر دو اثر بر محوریت «زن» و رابطه آنان با اجتماع طرحریزی شده است که این موضوع یکی از پرطرفدارترین درونمایه های روایتی سینمای ایران و جهان است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: The ability to transform a literary work, especially a novel or a short story into a cinematic narrative, requires examining the style and context of the author of that work. Therefore, the basis of any scientific research must necessarily be evaluated in the framework of a specific theory or theory, but according to the subject of the present article, which is within the limits of cinematographic literature, no valid and reliable model or approach was found. Therefore, the authors of this article have analyzed the two fictional works "Homa" and "Ziba" written by Mohammad Hijazi with a stylistic analysis in order to answer the question from an intellectual and literary point of view, whether these two works can be converted into screenplays or not?
METHODOLOGY: This research is based on library studies, with a descriptive-analytical approach. The statistical population of this research is the two long stories "Homa" and "Ziba" written by Mohammad Hijazi, which have been examined in the form of stylistics, in two intellectual and literary contexts.
FINDINGS: The findings of this research indicate that Mohammad Hijazi used both the schools of realism and romanticism. His similes have a high frequency in characterizing and describing the inner states of the characters. The use of Arabic words, market alleys, and in some cases aristocratic terms, which are the characteristics of the school of romanticism, has given his language a distinct color from other writers. The physical and psychological dimensions of the characters are introduced to the audience of the work.
CONCLUSION: The stories "Ziba" and "Homa" are among the works of Mohammad Hijazi, which, due to the way of characterization and the use of appropriate story elements, have the ability to be transformed into drama narratives or screenplays; Especially, both works are planned on the centrality of "women" and their relationship with society, which is one of the most popular narrative themes in Iranian and world cinema.
ملخص الجهاز:
بکارگيري موجهترين اصول سبک شناسي فارغ از يک تئوري خاص و پردازش به مؤلفه هاي فراگير و ميان رشته اي از اهداف نويسندگان اين مقاله است ، تا به اين ترتيب بتوانند با بررسي سبک شناسانۀ غيرمحدود، ميزان قابليت تبديل دو داستان از محمد حجازي به فيلمنامه را ارزيابي کنند.
در کنار تمامي مؤلفه هاي داستان نويسي که به شخصيت پردازي يا زاويۀ ديد راوي منتج ميشود، در اين پژوهش پرداختن به محوريترين مطالعۀ بين رسانه اي يعني اقتباس ، ضروري مينمايد؛ زيرا يکي از رايجترين مطالعات سينمايي در ارتباط با گفتمان ادبي يا همان داستان يا فيلمنامه ؛ اقتباس است ؛ چراکه اقتباس «راه يافتن به شيوه هاي خوانش فيلمساز از متن ادبي است که دست کم از دو جنبۀ کلي قابل بررسي هستند؛ يکي بيان زيباييشناسانه اي که کارگردان در يک گفتمان سينمايي و متفاوت از گفتمان ادبي خلق ميکند؛ و ديگري تغييراتي که فيلم بنا به زمينه هاي فرهنگي و گفتمان ايدئولوژيک جامعه نسبت به متن اعمال ميکند» (حياتي، ١٣٩٤: ٧٣).
مقاله اي با عنوان «اوضاع اجتماعي درد و رمان هما و زيبا از محمد حجازي» با نويسندگي محمدحسين خان محمدي (١٣٩٥) با بررسي مفاهيم اجتماعي در اين دو رمان و تطبيق آنها با شرايط اجتماعي زمانه ، نشان ميدهد چگونه فرهنگ عامه و خرافات و فساد اخلاقي و اداري در هر دو اثر بازتاب داشته است .