خلاصة:
یکی از پرتکرارترین کلماتی که ایرانیان همیشه سعی در تعمیم دادنش به بسیاری مباحث داشته و دارند، کلمه شیر است. چیزی که در بحث جناس در ادبیات به نمودهای بسیاری راه یافته، ولی در تلخ ترین اتصالات هم مجدد وی دارای جایگاهی ارزشمند است؛ حتی کسی که صحنه شکار کردن یک شیر را می بیند، در برابرش یا سکوت کرده یا از ابهتش می گوید؛ در حالی که اگر امر کشتار توسط حیوان یا موجود دیگری صورت می گرفت، سریع وی را محکوم می کردیم. پس این بود که با رویکردی تیپولوژیک سعی بر آن داشتیم تا حدی علت این نوع تکرر و ارزش گیری را در عالم هنر با علم مشخص تر سازیم. هدف در این پژوهش، علاوه بر آن چه ذکر شد، با نگاهی آینده نگر به جایگاه شیر در اعتبار فرهنگ ایرانی (به ویژه) این مضمون را که اصل خلاقیت کار ما است، همیشه رک بیانه داریم، اما پیشینه کار را بسی مدیون صدرالدین طاهری و آرتور پوپ هستیم. همچنین در این پژوهش، از منابع کتابخانه ای و تجارب میدانی بهره برده و جنبه عملکرد کیفی ما بر رکنی توصیفی-تحلیلی استوار است. باشد که در پایان قطره ای از فرهنگ از دست رفته را با سمبول هایی که باقی مانده مصون داشته و در تعالی با دیدی نو شاید با اتکا بر نشانه و کهن الگوهایمان بتوانیم در مبحث هنر درمانی حتی بابی جد به نام نشانه درمانی ایرانی داشته و پایدار بماند، امید که مفید واقع گردد.
The word ‘lion’ is a word that Iranians have always tried to generalize to many topics. While puns in literature have been discussed in many ways, they still hold a valuable place in his most bitter connections. Even the person who sees the scene of hunting a lion, either remains silent before it or talks about its majesty; Whereas if the killing was done by an animal or another creature, we would quickly condemn him. Thus, with a typological approach, we attempted to clarify the reason for this kind of repetition and evaluation in the world of art and science. The purpose of this research, in addition to what was mentioned, with a forward-looking view of the place of the lion in the validity of Iranian culture (in particular), we always express this theme, which is the essence of creativity of our work, but the background of the work owes a lot to Sadruddin Taheri and Arthur We are Pope. The use of library resources and field experiences was utilized in this research, and our qualitative performance is based on a descriptive-analytical element. May, a drop of the lost culture, be preserved with the remaining symbols, and in the excellence with a new vision, maybe by relying on our symbols and archetypes, we can even have an ancestor called Iranian symbol therapy in the subject of art therapy and it will remain stable, hope. To be beneficial.
ملخص الجهاز:
خواه فلکه آبي که کله اي همچو شير دارد يا رصد اين جان دار در يک حيات وحش که حتي اگر در ديگر ملل هم بررسي گردد (lion or milk) معتقديم پس اين مهم (شير/خورشيد/X) هر آن چه که هست (مظهر اقتدار) ذهن را با فروضي اينک در حال تکانه دادن است که مي بايستي اصطلاح حتم سري در کارش باشد که اين همه ارتباطات را ميسر مي سازد (زيراکه چرا بايد آغوز گاو-گوسفندي با نام يک حيوان درنده در ادبيات ما يکي باشد: شير) که هرگاه از او گريزي زديم به غير؛ دچار گنگي شده ، اما سمبول هاي ناجي ، خلاءها را پر کردند، يعني در مراسم شيرپاشان (آب /نور پاشان ) ديگر حضور شير قابل انکار نيست و ربط آن به خورشيد تفريح نيست و در تفسير پاشيدنش ، اين عسل / شير/آب پس بايد چيزي جز بيان دعاي عادي ما براي ابژه اي خاص باشد که با رسيدنش به ظفر برسيم ؛ چراکه آيا اين ظفر از غضنفر به دور است ؟ و غضنفر لقب شيران نيست ؟ مدام دور نداريم ؟ غضنفر ما گاه به مثابه دقيقي حتي از خود شير هم آمده و اين که چرا به شير، گاهي ژيان هم مي گويند که ژيان از گيان و گيان از جان و هستي و نور نمي آيد؟ و اين ها برابر خورشيد نيست ؟ آري و بسي مثالين که اين ها تصديق اندر تصديق بايد به مرکزي برسند که فعل نمي دانيم ؟ اما دور نيست لمس اين که حتي از شر هم اگر بگوييم با وجوديت شير در برابر خير تهي ز قدر نيست که مي بايستي پس در همين ابتدا، به اين مهم در انواع حالات مربوطه اش اين کلام را در عيان و نهان بست و پيوست داد که شير شايد تماميت = (مساوي ) قدرت خودي واژه هست باشد (ارگانيزم ) و اين مهم از طرفي دگر که لختي ظاهر از علم دوريم ، عمدت در عالم هنر هرگز متصل به نکات جنسيتي نبوده که باعث مي شود ارزشش دوچندان گردد و ما شيري را داريم که گرچه سلطان جنگلش هم مي نامند، کسي به دنبال مرد يا زنانگي اش در آثار چندان نيست و شير خوراکي و سفيد که از هرآن چه بايد و خواهد دوشيده شود (بز، خرس ؛ گربه و...