ملخص الجهاز:
"تربیت مردم را برعهده دارد اما خشکمغزان را چماق تکفیر بر سر نمیکوبد بلکه اشتباهات آنان را میبیند و با رفتار پسندیدهء خویش شرمسارشان میکند،وقتی قاضی صاعد و بو بکر اسحق ائمه نیشابور محضر به غزنین میفرستند و از محمود اجازه مییابند که بر مقتضای سنت با او رفتار کنند و حکم سیاست بر او برانند،به لرزه نمیافتد و ترسی بخود راه نمیدهد بلکه به نیروی کشفی که نتیجهء شناخت کامل او از اجتماع و آرزوهای انسانی است شرمسارشان میکند تا اقرار دهد لکم دینکم ولی دین،5استاد قشیری درویشی را که با اسمعیلک دقاق نظری دارد خرقه برمیکشد و از شهر دور میکند،بو سعید مهمانی میدهد و نهایت اکرام دربارهء آن درویش بجای میآورد چنانکه از شرم سر به بیابان قدس میگذارد تا به مکه رود، جملهء بو سعید هم نشان دهندهء مشی خاص او در تربیت مردم و هم تنبیه استاد امام است«ای استاد درویش را کی به نیم لقمه لوزینه از شهر بیرون توان کرد و به حجاز افکند،چندین رنجانیدن و خرقه برکشیدن و رسوا کردن چرا؟»6خواجه حسن مودب را که هنوز«از آن خواجگی در باطن او چیزی باقی است»و«از سر خواجگی برخاستن به غایت سخت است»دستور میدهد تا کواره بر پشت از این دروازه بدان دروازه رود چون بازمیگردد پندش میدهد:آن توئی (1)-همان کتاب 48،نیز مقایسه کنید با ص 26 (2)-اسرار 243 (3)-همان کتاب 319 (4)-همان کتاب 311-312 (5)-««79-81«نقل به مضمون و اختصار»،نیز در همین معنی 127-191 -192-236-250 (6)-همان کتاب 91-92 که خود را میبینی والا هیچکس را پروای دیدن تو نیست،آن نفس توست که ترا در چشم تو میآرد او را قهر باید کرد»."