خلاصة:
«علوم شناختی دین» شاخهای نوظهور از علوم شناختی است که با استفاده از یافتههای علوم شناختی به مطالعه باورها و رفتارهای دینی میپردازد. اغلب محققین این حوزه معتقدند که باورها و رفتارهای دینی، محصولات فرعی معماری شناختی ذهن ما انسانها هستند. بر اساس این رویکرد غالب که اصطلاحاً «مدل استاندارد» نامیده میشود، ذهن انسان یک سیستم پردازش یکپارچه نیست، بلکه دارای ابزارهای اختصاصی متعدد برای پردازش اطلاعات ورودی به ذهن است. این ابزارهای ذهنی، در فرآیند تکامل، سوگیریهایی پیدا نمودهاند که روی اطلاعات ورودی به ذهن تأثیر میگذارند و آنها را به نحو سیستماتیک جهتدهی میکنند. ازنظر مدافعان مدل استاندارد، این ابزارهای ذهنی و سوگیریهای شناختی آنها، در شکلگیری بسیاری از باورهای ما ازجمله باورهای دینی نقش اساسی ایفا میکنند. ما در این مقاله، از منظر فلسفه علم، سه شاخص اصلی برای نشان دادن اعتبار این رویکرد را موردبررسی قرار میدهیم: شواهد تجربی در دفاع از آن، قدرت تبیینی و ساختار نظری آن و همچنین پیشفرضهای روششناختی آن. ما در این مقاله نشان میدهیم که مدل استاندارد به لحاظ شواهد تجربی، نامتعیّن؛ به لحاظ قدرت تبیینی، ضعیف؛ و به لحاظ پیشفرضهای روششناختی، دچار چالش است.
Cognitive Science of Religion" is the emerging branch of cognitive science, which uses the findings of cognitive science to study religious beliefs and behaviors. Most scholars in this area believe that religious beliefs and behaviors are the byproducts of the cognitive architecture of our minds. Based on this predominant approach, known as the "Standard Model", the human mind is not an integrated processing system, but has multiple proprietary tools for processing input information. These mental tools, in the process of evolution, have found biases that affect the input information and systematically guide them. For the Standard Model defenders, these mental tools and their cognitive bias play an essential role in shaping many of our beliefs, including religious beliefs. In this paper, from the perspective of the philosophy of science, we examine three main indicators for demonstrating the validity of this approach: the empirical evidence to defend it, its explanatory power and its theoretical structure, as well as its methodological presuppositions. In this paper, we show that the Standard Model is underdetermination in terms of empirical evidence, weak in terms of explanatory power, and challenged in terms of methodological presuppositions.
ملخص الجهاز:
به عبارت ديگر، گفتن اينکه T سازگار است هيچ چيزي درباره سهم فعلي آن در افزايش تناسب نمي گويد، بلکه بدين معناست که T احتمال بقا و توليدمثل نوع انسان را در طول عملکرد انتخاب طبيعي افزايش داده است ؛ بنابراين حتي اگر دين در محيط انتخابي مدرن فعلي ، بد سازگار يا ناسازگار تلقي شود، اين امر مانع از اين نمي شود که دين يک مشخصه سازگار باشد ( (٤٦٣ :٢٠١٢ ,Powell and Clarke واژگان اختصاري O و T از کلارک و پاول است ) 3 David Sloan Wilson کارکرد دين ، افزايش توانايي جذب جفت (انتخاب جنسي) اسـت و برخـي کـارکرد آن را کاهش استرس هاي ناشي از ترس ، مـرگ يـا عوامـل ناشـناخته ميداننـد ( :٢٠٠٩ ,Schloss ٢٠).
1 Cognitive Science of Religion 2 Standard Model 3 Scott Atran 4 Paul Bloom 5 Justin Barrett 6 A.
ازنظر محققان علوم شناختي ديـن ، ايـن مکانيزم هـاي شـناختي يـا به اصـطلاح ابزارهـاي ذهنـي، در طـي فرآينـد تکامـل ذهـن انسـان شکل گرفته اند و به بقا و توليدمثل نوع انسان کمـک کرده انـد و لـذا داراي مزيـت تکـاملي ١ بر اساس «نظريه پيمانه اي بودن ذهن »، ذهن انسان ساختاري پيمانه اي دارد، يعني يک سيستم يکپارچه نيست بلکه شامل بخش هاي مستقلي است که هرکدام ، يک پيمانه (modul) ناميده ميشود.