خلاصة:
بدیو در کتاب دلوز: غوغای هستی، به ارائه نظرات خود درباب هستیشناسی دلوز پرداخته و با برشماری برخی ویژگی ها در نگره دلوز، او را درنهایت فیلسوف امر واحد میخواند که با تکیه بر نگاه رواقی، در آنچه واژگون سازی افلاطونخوانده ناموفق بوده و پروژه فلسفیاش دستآخر دستاوردی مگر تسلیم کثرت به واحد نداشتهاست. برای بدیو که یکتا رسالت فیلسوف معاصر را در گسستن از مفهوم واحد به هر ترتیب میداند، مفاهیمی چون اشتراک معنوی هستی و نیز بازگشت ابدی، صرفا به تساوی هستی و واحد خواهند رسید و حتی تفاوت در هستیشناسی دلوز در نهایت تابع"همان" و راهبر واحد خواهد بود. در این مقاله تلاش خواهیم نمود ضمن برشمردن بخشی از نقدهای بدیو در خصوص ارتباط دلوز و نگره رواقی و نیز به کارگیری مفهوم بازگشت ابدی و تلقی او از دلوز بهمثابه فیلسوف امر واحد، نقدی بر نقدهای بدیو ارائه و در نهایت از هستیشناسی تفاوت و تکرار بهمثابه نسخهای مبتنی بر کثرت دفاع نماییم و نشان دهیم ریشه بنیادین نقدهای بدیو را میتوان در تلقی نامنسجم او از واحد و خلط عامدانه مفاهیم اشتراک معنوی وجود و واحد دانست.
In Deleuze: The Clamor of Being, Badiou presents his views on Deleuze's ontology, and by enumerating some features in Deleuze's view, he finally calls him a philosopher of the one who relies on the Stoic view of what overthrows Plato. The reader was unsuccessful and his philosophical project has not achieved anything in the end except the surrender of plurality to unity. For Badiou, who considers only the mission of the contemporary philosopher to break away from the concept of unity in any way, concepts such as the spiritual communion of existence and the eternal return will only reach the equality of existence and unity, and even the difference in Deleuze ontology will ultimately be a function of the "same" and a single leader. In this article, we will try to enumerate some of Badiou's critiques on the relationship between Deleuze and the Stoic view, as well as apply the concept of eternal return and his view of Deleuze as a philosopher of the one thing and finally, defend difference and repetition as multiplicity based versions and show that the fundamental root of Badiou's critiques can be seen in his incoherent conception of unity and the deliberate confusion of the concepts of the spiritual commonality of existence and unity.
ملخص الجهاز:
در ايـن مقالـه تلاش خواهيم نمود ضمن برشمردن بخشي از نقدهاي بديو در خصوص ارتباط دلوز و نگره رواقي و نيـز بـه کارگيري مفهوم بازگشت ابدي و تلقي او از دلوز به مثابه فيلسوف امر واحد، نقدي بر نقـدهاي بـديو ارائـه و در نهايت از هستيشناسي تفاوت و تکرار به مثابه نسخه اي مبتني بر کثرت دفـاع نمـاييم و نشـان دهـيم ريشـه بنيادين نقدهاي بديو را ميتوان در تلقي نامنسجم او از واحد و خلط عامدانه مفاهيم اشتراک معنـوي وجـود و واحد دانست .
تفسير دلوز از رواقيگري: بازتوليد واحد يا نسخه اي بر بنيان کثير با توجه به موضع بديو در خصـوص ارتبـاط دلـوز و رواقـين و اصـرار وي در يکـي دانسـتن کليت فلسفه دلوز و رواقي گري علي رغم تفاوت هاي محـرز شـان بـا يکـديگر، مـي تـوان گفت نتيجه اين همسـان سـازي منجـر بـه فهـم بـديو از تکنوائيـت هسـتي بـه مثابـه وحـدت زيربنايي براي کثرت است .
به باور بديو اتحاد رخداد ها در دلوز به کار گرفتـه شده است تا ضامني براي وحدت کل هستي باشد و اين همان نقطه تشابه با رواقيـون اسـت ، آنجاکه آموزه شان در باب گزاره ها و احکام ، منجر به انسجام مشروط همه -واحد ميشـود .