خلاصة:
حسآمیزی نوعی هنجارگریزی معنایی است که با شکستن نظام معمولی واژهها و ایجاد مفهوم خلاف عادت، باعث ایجاد لذت ادبی در مخاطب میشود. در این شیوه از نگارش، شاعر با شگردِ زبانیِ شکستنِ ساختارِ سطحیِ الفاظ و نه ساختار عمیق و ژرف آنها، نظام رایج ذهنی خواننده یا شنونده را درهم میشکند و با آفرینش تصویری بکر و تازه، موجب شگفتی مخاطب میشود. در این جُستار، نگارندگان با الهام از مکتبِ زبانشناختیِ تحلیلیِ لیکاف و جانسون، به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، گونههای حسآمیزی را در غزلیات حافظ بررسی کردهاند. نوشتار پیش رو نشان از آن دارد که حسآمیزی در سرودههای حافظ، افزون بر انواع مختلف حسی آن، بر مفاهیم مختلف و متفاوت معنایی دلالت دارد. از شیوههای جالب توجه در اشعار حافظ، تأکید بر نوع خاصی از حواس در حسآمیزی و انتقال معنا از حوزۀ مبدأ به حوزههای مختلف از مقاصد معنایی است. حافظ با انتخاب این گونه از حسآمیزی، سبب افزایش بافت بلاغی و هنری کلام شده و بهمنظور ارتقا بخشیدن به شأن و مرتبۀ امور محسوس و پیوند جهان ذهنی و عینی، به حسآمیزی عینی ـ انتزاعی توجه ویژهای داشتهاست.
Synesthesia (sensualism) is a kind of deviation from the norm of meaning, which by breaking the normal system of words and creating a concept contrary to the habit, creates literary pleasure in the audience. In this way of writing, the poet shatters the common mental system of the reader or listener by breaking the superficial structure of the words and not their deep structure and creates a new and pristine image to surprise the audience. In this essay, the authors, inspired by the analytical linguistics school of Lakoff and Johnson, have examined the prevalence of descriptive, analytical, and sensuous in Hafez's poems. The following article shows that the feeling in Hafez's poems, in addition to its different types of feeling; It implies different and different semantic concepts. One of the interesting methods in Hafez's poems is the emphasis on a special type of senses in sensing and transferring meaning from the source area to different areas of semantic purposes. By choosing this type of sensation, Hafez has increased the rhetorical and artistic texture of the speech, and in order to enhance the dignity and rank of tangible things and connect the mental and objective worlds, he has paid special attention to objective-abstract sensation.
ملخص الجهاز:
حافظ با بهره گيري از فنون ادبـي از رهگذر حس آميزي، دلالت هاي جديدي را ميآفريند که بر مخاطب اثرگذار است و ما را براي شناخت چنـين حواس ترکيب شده اي به تفکر واميدارد و با توجه به بحث زبان شناختي ليکـاف و جانسـون ، کـه اسـتعاره را فرايندي ذهني ـ زباني به مثابۀ ابزاري براي تفکر و درک و شناخت مفاهيم انتزاعي ميدانـد، حـوزة مبـدأ را که عيني و مادي است ، به حوزة مقصد که انتزاعي و ذهني است پيوند ميزند و اين ترکيب گرايـي، حـافظ را به ايجاد نوعي هماهنگي ميان دنياي خيالي و حقيقي قادر ميسازد؛ بنابراين آشنايي با چگونگي به کـارگيري «گونه هاي حس آميزي در غزليات حافظ »، مخاطب را به درک بهتر و دقيق تر زيباييهـاي لفظـي و معنـوي شعر ايشان رهنمون ميشود.
گونه هاي حس آميزي و حوزه هاي مفهومي آن با توجه به ديدگاه زبان شناسي شناختي ليکاف و جانسون در ارتباط با صور کلام و حوزه هاي مبدأ و مقصد در مفاهيم ساختاري استعاري «در حس آميزي تنها به ترکيب دو حس بسنده نشده ، گاهي ديده ميشود کـه شاعر معاني واژگاني که دال بر حواس پنج گانه دارند به حوزة واژگاني که دال بر مفاهيم انتزاعي است منتقل ميکند و به کمک تصويري که اين ترکيب در ذهن خلق نموده ، بين امور حسي و مفاهيم عينـي و انتزاعـي پيوند ميزند و به طورکلي حس آميزي عمودي، ارتباط بين عـالم مـادي و روحـي اسـت » (نجفـي ايـوکي و منصوريان ، ١٣٩٨: ٨٨).