خلاصة:
تناسخ علاوه بر حکما، توجه متکلمان و مفسران متون دینی را نیز به خود معطوف داشته است؛ به گونهای که در متون دینی، له و علیه تناسخ استدلال کردهاند. طرفداران تناسخ ملکی برخی از آیات قرآن کریم را با ضرورت تناسخ سازگار دانسته و به تناسخ به جای معاد معتقد شدهاند. این مقاله با توجه به اهمیت و ضرورت مسئله معاد و مواجهه نادرست تناسخیان با ادله قرآنی، تلاش کرده است با تبیین اقسام تناسخ ملکی و سپس تشریح، تحلیل و نقد ادله تناسخ جایگزین معاد، ادعای تناسخ بدل از معاد را رد کند. روش جمعآوری اطلاعات کتابخانهای و از طریق فیشبرداری بوده است و نگارش و ویرایش مطالب به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. نتیجه برآمده از این مقاله آن است که هیچ یک از ادله نقلی ذکرشده نمیتواند ضرورت تناسخ به جای معاد را اثبات کند، بلکه ادله قرآنی فراوانی بر ضرورت معاد وجود دارد و معاد یک حقیقت قطعی قرآنی است.
In addition to sages, reincarnation has also attracted the attention of theologians and commentators of religious texts; As they have argued for and against reincarnation in religious texts. Proponents of worldly reincarnation consider some verses of the Holy Quran to be compatible with the necessity of reincarnation and view reincarnation to be resurrection. Considering the importance and necessity of the issue of resurrection and the incorrect confrontation of reincarnationists with Quranic evidence, this article has tried to refute the claim of these commentators by explaining the types worldly reincarnation and then explaining, analyzing and criticizing the evidence of the viewers. The method of collecting library information was by note-taking , and the writing and editing of the material was done using a descriptive-analytical method. The conclusion of this article is that none of the above-mentioned narrative evidences can prove the necessity of reincarnation as being resurrection, but there are many Quranic evidences on the necessity of resurrection in such a way that the teaching of resurrection is a definite Quranic truth.
ملخص الجهاز:
بررسي و نقد احتمالاتي که در معناي آيه وجود دارد، بسـيار زيـاد اسـت ؛ بـه گونـه اي کـه مفسران در اينکه مراد از دو بار ميراندن و دو بار زنده کردن چـه باشـد، اخـتلاف نظر دارند (طباطبايي، ١٤١٧: ١٧/ ٣١٢ـ٣١٤؛ بحراني، ١٤١٥: ٤/ ٨٧٩؛ المکارم الشيرازي، ١٤٢١: ١٥/ ٢١٠ـ٢١١؛ قرشي، ١٣٧٨: ٩/ ٣٤٦) و با وجود اين همۀ احتمالات ، تعيـين تناسخ امکان ندارد؛ زيرا با ورود احتمال ، استدلال باطل ميشود.
چگونگي استدلال مقدمه اول : اگر تناسخ ناممکن باشد، تبديل پوست بدن به پوست ديگر امکان ندارد؛ زيرا تبديل پوستي به پوست ديگر بـه ايـن معناسـت کـه روح از پوسـت پيشين که فاسد شده ، به پوست پسين که به وجود آمده ، منتقل شود؛ در حالي که با اعتقاد به استحالۀ تناسخ نميتوان به وقوع چنين پديده اي تن داد.
صورت منطقي استدلال مقدمه اول : اگر تناسخ محال باشد، معناي آيه تمام نخواهد بود؛ زيرا سـخن از دو بار زنده شدني ميرود که بين آنها مردن وجود دارد که اين ، همان تناسخ است .
بررسي و نقد اشکال اين استدلال در اصل ملازمه است ؛ زيرا مشابهت ، تنها در معنايي نيست که تناسخيان گفته اند؛ بلکه مشابهت هاي ديگري نيز وجود دارد که مفسران بـه آن اشاره کرده اند؛ مانند تشابه در اسرار آفرينش که بـر عظمـت (السـبزواري النجفـي، ١٤١٩: ١٣٧؛ الســبزواري النجفــي، ١٤٠٦: ٣/ ص ٢٩؛ لاهيجــي، ١٣٧٣: ١/ ٧٥٤؛ حســيني شيرازي، ١٤٢٤: ٢٨/ ٦٨) و قدرت خدا (الکاشـاني، ١٤٢٣: ٢/ ٣٨٧) دلالـت مـيکنـد؛ تشابه در نظام اجتماعي بين حيوانات که در سايۀ آن نيازهايشان را رفع ميکننـد.