خلاصة:
در اکثر زبانهای طبیعی اسمهای عام به دو رده ی شمار و ناشمار تقسیم میشوند. میان این دو رده از اسمها هم تمایز نحوی برقرار است و هم تمایز سمنتیکی. در این میان اما یک تمایز نحوی بارزتر از دیگران است: اسمهای شمار میتوانند با معرفهای عددی همراه شوند. برای مثال، در زبان فارسی میتوان از «دو دلفین» یا «سه درخت» سخن گفت، اما واژههایی همچون «برنز» یا «آب» را نمیتوان بدین سان شمرد. در سویه ی سمنتیکی، بنابر تفسیر شییی، یک شیء متفرد—یعنی یک دلفین—می تواند جمله ی «x دلفین است» را صادق گرداند. اما—دست کم در اغلب موارد—جمله ی «x آب است» را یک شیء متفرد صادق نمیکند، بلکه «جمعی» از ذرهها، قطرهها، مولکولها و به مانند آن است که چنین نقشی را برعهده دارند. پرسش محوری این است که سرشت این «جمع» چیست: آیا این «جمع» یک مجموعه ی انتزاعی است یا یک کل انضمامی متشکل از اجزاء؟ براین اساس، دو رویکرد مبتنی بر نظریه ی مجموعه و پارشناسی (نظریه ی جزء و کل) وجود خواهد داشت. در نوشتار کنونی نخست دشواریهای پیش روی هر دو رویکرد را بررسی کردهایم و سپس نشان دادهایم که رویکرد مبتنی بر پارشناسی با قدری جرح و تعدیل میتواند از پس چالشهای پیش رو برآید.
Common nouns, in most natural languages, are divided into two categories: Count nouns and mass/noncount nouns. There are both syntactical and semantical distinctions between mass terms and count terms. However, among these distinctions, a syntactical distinction is the most obvious. Mass nouns are modified by numerals. For example, in English, we can talk about “two dolphins” or “three trees. ” but we can not speak about “bronze” and “water” in this way. On the semantic side, according to objectual interpretation, an individual object—a dolphin— can satisfy “x is a dolphin. ” But an individual object can not satisfy “x is water. ” At least in most times, a collection of particles, drops, molecules —and so on—can satisfy that sentence. A central question here is that what is the nature of this “collection”? Is this collection an abstract set or a concrete mereological fusion? Accordingly, there are two approaches based on set theory and mereology. First, in this paper, I considered challenges faced by these two approaches, then I showed that the mereological-based approach with some modifications would overcome these challenges.
ملخص الجهاز:
٢ حـال اگـر رویکـرد جمـع گرایانـه بـرای سـمنتیک اسم های ناشمار اتخاذ شود، در جمله ای همچون «xx نمک اسـت » تـابع تعبیـرْ یـک شـی ء متفرد مجتمع (یک مجموعه یا یک کل ) را که برای مثال شـامل ذرّات نمـک اسـت بـه xx نسبت نمی دهد، بلکه در آنِ واحد کثیری از اشیاء را به xx نسبت می دهـد.
همچنین گزارش شده اسـت کـه در زبـان برمه ای قابلیت سنجیده شدن به وسیله ی ممیزهای عددی مختص اسم هـای ناشـمار نیسـت ، بلکه اصولا همه ی اسامی ، چه شمار و چه ناشمار، با ممیزهای عـددی سـنجیده مـی شـوند (به تصویر صفحه مراجعه شود) لذا، با تأمل بر شواهد فوق ، می توان دریافت که نه درون یـک زبـان قواعـد نحـوی ای وجود دارد، و نه در میان زبان ها قواعد نحوی متناظری یافت می شود، که با تکیـه بـر آنهـا بتوان تمایزی صریح و قاطعی میان اسم های شمار و ناشمار برقرار کرد.
برای مثال ، در جمله ی «x آب است » اگر به متغیر x یک مجموعـه ی فرضـی S نسـبت داده شـود کـه شـامل یـک یـا چنـد تـوده ی آب اسـت و محمـول «آب اسـت » بـه سـان مجموعه ی S¢ ای تعبیر شود که شامل همه ی آب های کره ی زمین اسـت ، در ایـن صـورت SÍS¢ خواهد بود و جمله ی مذکور صادق خواهد بود.
٦. سمنتیک اسم های ناشمار بر پایة پارشناسی هم چنان که پیش تر به اختصار اشاره شد، در رویکرد مبتنی بر پارشناسی یک فیوژن یا جمـع پارشناختی به متغیر جمله هـای دربردارنـده ی عبـارت هـای ناشـمار نسـبت داده مـی شـود (١٩٧٣ Moravcsik).