خلاصة:
«مدینه فاضله» که به نامهای «آرمان شهر»، «ناکجا آباد»، «هیچستان»، «یوتوپیا»، «شهر نیکان»، «شهر افلاطونی» و... معروف است، جایگاهی است که هر انسان آزاده در دل و جان خود به دنبال آن است، در مورد این شهر و ویژگیهای آن بین ادیبان و اندیشمندان جهان اتفاق نظر وجود دارد و همگان در مخفیگاه ذهن خود برای رهایی از غم و مشکلات و یا آرزوی سعادت برای بشر و هم نوعان و داشتن دنیایی عاری از غصه، حسادت، و تنگ نظری به دنبال این جایگاه دست نیافتنی در شعرها و نوشتههایشان هستند؛ در ادبیات فارسی شاعران زیادی به این مقوله پرداخته اند، یکی از این شاعران، سهراب سپهری است که آرما نشهر او، نمادی از یک واقعیت آرمانی و بدون کاستی و البته نمایانگر حقیقتی دست نیافتنی است. در بین شاعران عرب احمد المعطی حجازی نیز اصول و ویژگی هایی برای مشی و زندگی انسان تبیین نموده و به کار بستن آنها را ضامن سعادت انسان شمرده است و به نوعی در جهان بینی اش به شهر دست نیافتنی آرزوها، اشارهای داشته است؛ هدف از این پژوهش بررسی ابعاد مختلف شهر دست نیافتنی آرزوها (مدینة فاضله) از نظر احمد المعطی حجازی و در شعر سهراب سپهری است، در این راه، ابتدا از منابع و اسناد کتابخانهای در جمعآوری اطاعات مورد نظر استفاده و سپس به تجزیه و تحلیل مطالب پرداخته شده است.
ملخص الجهاز:
روش تحقیق این پژوهش توصیفی - تحلیلی است که به صورت کتابخانهای انجام گرفته است پس از تشخیص داده مورد نظر، به مفهوم پردازي و یافتن واژگان مناسب پرداخته شده است، نگارندگان در این مقاله، سعی دارند، عمدهترین و برجستهترین اشعار آرمان شهری این دو شاعر را بررسی نماید تا به این پرسش پاسخ دهند که:- شهر دست نیافتنی آرزوها در شعر سپهری و المعطی حجازی چه جایگاهی دارد؟ بحث اصلی و تحلیل آرمان شهر، نمادي از يك واقعيت آرماني و بدون كاستي است، همچنين مي تواند نمايانگر حقيقتي دست نيافتني باشدکه شاعران، نویسندگان و اندیشمندان و حتی مردم درد کشیده و ستم دیده در آرزوی آن شهر رویایی اساطیری هستند؛ در ادبیات جهان هر کدام از صاحب نظران حوزه علوم انسانی به این شهر آرزوها که حاصل نآرامی درونی و اجتماعی است اشاره کردهاند و در واقع خود را با وعده این شهر دست نیافتنی آرام میسازند؛ آرزویهای ادیبان در این خصوص که در لباس واژهها و تعابیر گوناگون ارائه میشود بسیار زیبا و پر تأثیر است در نگاهی دیگر، آرمانشهر «حاصل یک دوره واپس-زدگی و سرخوردگی انسان و واکنش ذهن عصیانگر نویسنده نسبت به نارواییهای روزگار اوست و تنها وسیلۀ گذر از عینیت به ذهنیت و پناه بردن به تخیل صرف نیست؛ بلکه بازآفرینی ذهنی جامعه است به قصد انتقام از نظام مستقر و محکی است برای سنجش وضع موجود و آشکار ساختن نارسایی و نارواییهایش» (اصیل، 1377، 29).