خلاصة:
پژوهش حاضر با عنوان بررسی مضامین وطنی در شعرمحمدتقی بهار است. این پژوهش با هدف شناخت و بررسی اندیشههای وطنی ملک الشعرای بهار در سرایش شعرهایش و میزان تاثیر گذاری این اندیشهها و افکار درآگاهی بخشی به مبارزان راه آزادی میهن و شکلگیری هستههای مقاومت علیه استبداد داخلی و استعمار اجنبی و رواج بیگانه ستیزی و پرهیز از خودباختگی فرهنگی در میان تودهی ملت به ویژه جوانان و مبارزان راه آزادی و سرافرازی وطن صورت گرفته است.
محمدتقی بهار اندیشمندی توانا،مردمی و میهن پرست برخاسته از اقلیم خراسان، مهد وطن گرایی، آزادی خواهی، ملیت و هویت ایرانی است؛ به طوری که این سرزمین خاستگاه نظام فکری و اندیشهی پویای قشری از روشن فکران جامعهی ایرانی در نیمهی اول قرن اول هجری است؛ حس وطن پرستی، احساسات و عواطف انسانی، مسئولیتهای سیاسی، پیشهی روزنامه نگاری، دیدگاههای اجتماعی و آشنایی با پیشرفتهای خیره کنندهی کشورهای اروپایی، وی را به سوی مبارزات وطن خواهی و ماجراجویی سیاسی و سرایش اشعار میهنی سوق میدهد و با توجه به سیاست پیشگی و روزنامه نگاری از تمام مشکلات و رنجهای جانکاه جامعهی ایرانی و میهن دوست داشتنی، آگاهی مییابد و این دردمندیهای بیشمار چون سوهانی زمخت و آجدار، آرامش روح و روانش را به هم میریزد پس اندیشهها و دیدگاههای خویش را برای آزادی و پیشرفت وطن، در قالب شعر میریزد و جوان مردانه با تمام نامردمیها و قانون گریزیهای خودکامگان و وطن فروشان داخلی و تجاوزگران خارجی میستیزد. نهال حیات سیاسی و مبارزات انقلابی در راستای پیشرفت و اقتدار میهن، با ظهور نهضت مشروطه در عمق جان ملک الشعرای بهار کاشته میشود و در آگاهی بخشی و رواج حس میهن پرستی به بالندگی میرسد و با پرهیز از خوباختگی فرهنگی و افتخار به پیشینهی ملی به بار مینشیندو تا واپسین ساعات زندگی پربارش ادامه مییابد.
شعروطنی محمدتقی بهار چون در راستای ستایش گری، سرافرازی و اقتدار ملک و میهن، عشق جاودانه به وطن و انگیزهی خدمتگزاری و نوع دوستی نسبت به پاک مردمان این دیار کهن، رقم میخورد و جان میگیرد آن گاه که بر صفحهی دفتر اندیشهی مبارزان راه آزادی و وطن خواهی نقش میبندد و در عمق جان جان جوانان خردورز و فرهیخته نفوذ میکند، چراغ راه مبارزه و آگاهی میگردد و پویایی و تحرک میآفریند.
ملخص الجهاز:
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} «وطن در خطر است» مسمط ص166 بهار در سرودهای دیگر از حضور بیگانگان تجاوزگر در خاک پاک کشور، اندوهگین است و بیان میدارد: این غاصبان متجاوز، نه تنها شمال و جنوب این کهن سرزمین باستانی را پی سپر چکمههای ناپاک سربازان خویش کرده اند، بلکه کمر همت به نابودی دین پاک محمدی(ص)، در این ملک پاکان نیز بسته اند.
{مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} «هیجان روح: قصیده ص279 شاعر، زمانی که میبیند رنجهای بسیار وطن را پایانی نیست و اقدامی مناسب از سوی مردم و دولت مردان در راستای رفع نا به سامانیها و کاهش دردها، صورت نمیگیرد و مویهها و تعزیت هایش بر وطن، دستاوردی جز کاهش جسم و فرسایش روح برایش به دنبال ندارد، در جستجوی افیون و شرابی بر میآید که در عالم بی خودی و در خواب غفلت و مستی، غرقش نماید تا خردورزی و اندیشهی میهن پرستی را از روح و روانش، بزداید و دمی از رنج و محنت وطن کناره گیرد ، رنج و اندوه حضور بیگانگان یغماگر و شکنج روحی و سرخوردگی ناشی از تاراج ناموس پاک وطن مهرپرور را به بوتهی فراموشی سپارد تا شاید در سایه سار این غفلت و بی خبری، لحظاتی بیاساید.