خلاصة:
پژوهش حاضر باهدف تعیین تأثیر آموزش خویشتن داری به روش فلسفه برای کودکانبر خودکنترلی دانشآموزان پایه دوم ابتدایی شهر یزد انجام گرفت. روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پنجم ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی99-1398 بود. حجم نمونه شامل 30 نفر دانشآموز که به روش تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامه خودکنترلی ادراکشده کودکانه ومفری (1982)بود.. نتایج بررسی فرضیهها از طریق تحلیل کوواریانس (سطح معناداری 05/0) نشان میدهد که آموزش خویشتن داری به روش فلسفه برای کودکان بر خودکنترلی آن هاو ابعاد آن (خودکنترلی میان فردی، خودکنترلی فردیو خودسنجی) مؤثر میباشد و باعث بهبود آن میشود.
Self-control is one of the thinking skills that helps children learn to control their feelings and behaviors in order to make a good decision, as well as helping to reduce impulsive and effective coping with frustration. The purpose of this study was to determine the effect of self-control educational self-control philosophy on children's self-control in elementary school students in Yazd. The research method was quasi-experimental with pre-test-posttest design with control group and the statistical population included all fifth grade elementary students of Yazd in the academic year of 2018-19. The sample size consisted of 30 students selected by multistage random cluster sampling and assigned to two groups of experimental (15 subjects) and control (n = 15) with random allocation. The research instrument for collecting information was Humphrey's Children's Perceived Self-Control Questionnaire (1982). The concept of self-restraint was taught by children's philosophy teaching method (p4c) during 13 sessions of 60 minutes for the experimental group. The results of the hypothesis analysis through the analysis of covariance (significance level of 0.05) show that the concept of self-control of children and its dimensions (interpersonal self-control, individual self-control and self-evaluation) is effective in improving the concept of self-control of children by philosophy teaching method for children.
ملخص الجهاز:
نتايج پژوهش ها حاکي از آن است که آموزش مهارتهاي زندگي موجب کاهش مشکلات دانش آموزان در زمينۀ خودکنترلي شده است (٢٠١٧ ,Rahimi,and etl(اثربخشي آموزش خويشتن داري برمثبت انديشي دانش آموزان دخترپايه اول دبيرستان ( Kazemi and ٢٠١٨ ,PooyaManesh(، اثربخشي آموزش هوش اخلاقي برعملکرد اجتماعي ومشکلات رفتاري ( ,RezapourMirsaleh ٢٠١٨ ,Kheradmand&Shahedi)نقش خويشتن داري بر کاهش پرخاشگري کودکان ( & ,SehatBinabadi, Dasht Abadi ٢٠١٥,Sadeghi Bakhi)، طراحي الگوي تدريس خويشتن داري به شيوه بازي- تمرين وتأثيرآن برمهارت هاي اجتماعي کودکان ( Abedi ٢٠١٥ ,dehkordi and Vaziri yazdi(،رابطه خودکنترلي،دل بستگي به والدين ورفتاراجتماعي دربين نوجوانان چيني ( ,Nie, Li٢٠١٦, Vazsonyi&) تأثيرات مثبت آموزش خويشتن داري بربهبود مهارت هاي اجتماعي(٢٠١١ ,Gur)را بررسي کردند.
يکي ازشـيوه هايي کـه درآمـوزش اين گونـه مهارت هـا بـه کودکان ميتواند مؤثر واقع شود برگزاري کارگاه هاي آموزشي است ، لذا باتوجه به اهميت متغيرهاي گفته شده وکمبود پژوهشي که دراين مورددرداخل کشوراحساس مي شد،در اين پژوهش فرضيه زير موردبررسي قرار گرفت : آموزش خويشتن داري به شيوه فلسفه براي کودکان بر خودکنترلي دانش آموزان پايه دوم ابتدايي شهر يزد تأثير دارد.
بحث ونتيجه گيري با توجه به اينکه نتايج آزمون نشان داد که نمرات گروه آزمايش در پس آزمون خودکنترلي به طور معنـاداري نسـبت بـه گـروه گـواه افزايش يافته است ، ميتوان ادعا نمود که در چارچوب محدوديت هاي طرح آزمايشي، آموزش خويشتن داري به شيوه فلسفه براي کودکـان باعث افزايش خودکنترلي دانش آموزان شده و فرضيه پـژوهش تائيـد ميشـود.