خلاصة:
نوشتار حاضر در پی آن است تا با تکیه بر روش تفسیر متن محور و بر اساس مبانی قرآنی علامه طباطبایی به ارزیابی انتقادی مفهوم منفی آزادی بپردازد. در این راستا ابتدا سعی میشود تببینی جامع از این مفهوم ارائه شده و سپس با تکیه بر آیات قرآن کریم به نقد مبنایی آن پرداخته شود. فردگرایی به عنوان اصل اساسی آزادی منفی، ارائه دهنده روایتی استقلالی از انسان است که مبتنی بر آن خواست فردی تبدیل به محور تعیین کننده آزادیهای بشر میشود. حال آنکه چنین درکی از انسان در تعارض با حقیقت وی به عنوان خلیفه خداوند متعال قرار دارد. در نگاه قرآنی انسان از آن جهت که خلیفه خداوند متعال است از آزادی و گستره حاکمیتی وسیع بهرهمند میشود؛ اما این بهرهمندی به نحو استقلال، اولی و فی نفسه نیست، بلکه به نحو ثانوی و تبعی است. تکیه بر خواست فردی(طبع استخدامگر بشر) امری است که حیات اجتماعی انسان را استبدادی میکند. تنها در صورتی انسان از استبداد رهایی یافته و از آزادیهای خویش و زیست انسانی متعاون بهرهمند میشود که عنصر «حق» در حیات اجتماعی حاکمیت یافته، در منازعات محور داوری قرار گرفته و تعیین کننده چارچوب آزادیهای فردی و اجتماعی باشد.
The present article seeks to critically evaluate the negative concept of liberty based on the text-based interpretation method and based on the Quranic principles of Allameh Tabatabai. In this regard, first a comprehensive explanation of this concept is provided and then based on the verses of the Holy Quran to critique its basis. Individualism, as the basic principle of negative liberty, presents an independent narrative of man, based on which individual will becomes the determining axis of human liberties. However, such an understanding of man is in conflict with his truth as the caliph of God Almighty. In the Qur'anic view, man, because he is the caliph of God Almighty, enjoys liberty and a wide range of sovereignty; But this benefit is not independent, primary and per se, but secondary. Relying on the will of the individual (human employer nature) is something that makes human social life authoritarian. Man can be freed from tyranny and enjoy his liberties and the cooperative human life only if the element of "Truth" prevails in social life, is at the center of arbitration, and determines the framework of individual and social liberties.
ملخص الجهاز:
استینر به این معنا تأکید می کند تا نشان دهد اگر انجام شدن فعلی توسط سایرین باعث شود انجام دادن عملی برای فردی ناخوشایند شود - نه اینکه مـانع انجـام عمـل فـرد شـود- در ایـن صورت به هیچ وجه آزادی فرد تقلیل نیافته است .
پس آزادی منفی وضعیت چارچوب مندی است که هیچ مـانع بیرونـی سـد راه اعمـال حاکمیت فردی نشده و فرد از گزینه های بالقوه موجود در برابر خود –فارغ از اینکـه قصـد استفاده از آن گزینه ها را داشته باشد یا نداشته باشد- بهره مند شود.
طرد شخصیت یگانه سبب می شود تا «میل » آداب ورسـوم بشـری و افکـار عمـومی را به عنوان دشمنان فردیت انسان معرفی می کنند؛ چرا حیات و هستی بشر باید تنها از روی یک یا چند نمونـه کوچـک سـاخته شـود؟ همچنین این ادعای عادلانه که افراد حق دارند زندگی خود را به هر نحـوی کـه خـود می پسندند ادامه دهند فقط منحصر به کسانی که برتری فکری شان مسـلم شـده اسـت نیست .
بر این اساس اگر مفهومی از آزادی ارائه شود که آزاد بودن انسان را با تکیـه بـه انسـان بودن انسان و مبتنی بر درک استقلالی انسان بخواهد طرح کند، همچنانی که آزادی منفی بـا تکیه بر فردگرایی چنین فضایی را می آفریند، این امر در تعارض با حقیقـت خلافـت الهـی انسان قرار داشته و نه تنها نمی تواند هموار کننده مسیر بهره مندی انسان از آزادی باشد، کـه حتی زمینه ساز هبوط و سقوط وی از دائره خلافت می شود.